کتاب آن ها که نیستند

اثر حسین رحمتی زاده از انتشارات نیماژ-بهترین رمان

«كف دست‌ها را گذاشت روی چشم‌هايش تا اشك‌ها پايين نريزند. معلوم نبود صورتش سردتر است يا دست‌ها. نمی‌خواست جلوی حنانه گريه كند. قرار نبود اين ملاقات اين‌طور جلو برود. قرار نبود پايانش بشود اشك‌های او. كف دست‌هايش خيس شد. از چهره‌اش وقتی گريه می‌كرد متنفر بود. زشت می‌شد و قابل ترحم. سعی كرد عميق نفس بكشد اما نمی‌توانست. سدی شكسته شده بود و ديگر نمی‌شد جلوی اشك‌ها را گرفت. به هق‌هق افتاد. حتی كنترل صدايش را هم نداشت. حالا ديگر برايش مهم نبود كه چقدر می‌تواند جلوی حنانه خرد شده باشد. انگشت‌های حنانه را حس كرد كه رفتند لای موهايش.» - همه‌ی ما يه دليل گنده‌ی غم‌انگيز داريم كه جمع شديم اين‌جا.


خرید کتاب آن ها که نیستند
جستجوی کتاب آن ها که نیستند در گودریدز

معرفی کتاب آن ها که نیستند از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب آن ها که نیستند


 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست
 کتاب رقابت کوهستانی
 کتاب مرثیه ای برای افتخار
 کتاب عقیق