از سرشب باران میبارید و باز آن دلشورهی عجیب یقهام را گرفته بود. حس میکنم یک راز بزرگ بین من و باران هست، ولی فقط همین قدرش را میدانم. باز مافیای کلمات هستند که به دادم میرسند؛ شاید آنها راز باران را فاش کنند. و این بار داستان حناست. دختری با رنگی متفاوت از آدمها. با ریتم قطرهها، حنا قلم میخورد. دختری عصیانگر، شبیه سنگی تراش نخورده، بکر است و پرتامل. باران محکمتر به شیشه میکوبد حتما به رازش نزدیکتر شدهام. حنا پر از ظرافت است، مثل یک کوره راه که باید عبورش کرد. باران کی آرام گرفته؟ حالا که حنا هست دنیا ارزش رازهای باران را دارد. بگذار باران تا هر وقت میخواهد گربه رقصانی کند؛ با او میشود چای خورد و از باران نترسید. امشب چای مهمان من هستید. بریزم؟
خرید کتاب امشب همین جا می خوابم
جستجوی کتاب امشب همین جا می خوابم در گودریدز
معرفی کتاب امشب همین جا می خوابم از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب امشب همین جا می خوابم
خرید کتاب امشب همین جا می خوابم
جستجوی کتاب امشب همین جا می خوابم در گودریدز