کتاب ترس و لرز

اثر سورن کی یرکگور از انتشارات نشر نی - مترجم: عبدالکریم رشیدیان-بهترین رمان

In Timore e tremore Kierkegaard tenta di rispondere all’angoscioso dilemma della rinuncia, il sacrificio richiesto dalla ragione: la dimensione del silenzio e dell’assurdo pieno di solitudine e di sofferenza della fede, che «comincia là, appunto, dove la ragione finisce». Raccontando la storia di Abramo e la paradossalità del sacrificio del figlio Isacco che gli viene chiesto da Dio, Kierkegaard mostra la radicalità dell’atteggiamento religioso. Una rassegnazione infinita e un credere nell’assurdo che inducono l’autore a porre il problema del rapporto dell’individuo con il tempo e la realtà, e a sviluppare l’idea dell’unione di necessità e libertà, di finito e infinito, realizzata nell’io.


خرید کتاب ترس و لرز
جستجوی کتاب ترس و لرز در گودریدز

معرفی کتاب ترس و لرز از نگاه کاربران
کیرکگور، پس از معرفی سه سپهر انسانی (زیبایی طلب، اخلاقی، ایمانی) کتاب @یا این یا آن@ خود را به تحلیل دو سپهر نخست اختصاص می دهد، اما سپهر سوم شخصیتی را به کتاب دیگرش، ترس و لرز وا می گذارد.

ترس و لرز به تمامی در وصف ماهیت ایمان است، آن سان که کیرکگور تعریف می کند. این دید منحصر به فرد از ایمان مخالف دید مرسوم کلیسای پروتستان بود، به همین سبب کیرکگور تا پایان عمر با کلیسای پروتستان در نبرد بود. کیرکگور می گفت: کلیسا ایمان را به امری سهل الوصول بورژوازی تبدیل کرده، که هر کس و در هر زمان می تواند بی دردسر و با خیال راحت مؤمن باشد و زندگی اش را بکند. اما ایمان حقیقی، آن ایمانی که ابراهیم را بر آن داشت که اسحاق را به مذبح ببرد، به هیچ وجه با زندگی هر روزه سازگار نیست.

من در نظر دارم که زمانی بگردم دنبال شباهت ها و تفاوت های این دیدگاه از ایمان، با دیدگاه اسلامی-شیعی.


در جستجوی ایمان
کیرکگور برای ایمان سه خصوصیت کلیدی بر می شمارد، که هر یک همچون ضربه ای سهمگین است بر پیکرۀ ایمان سهل الوصول کلیسایی.

١. غيرعقلانى
ايمان از مقوله ى اراده است، نه علم و نه احساس، در نتيجه غيرعقلانى است.

(view spoiler)[الهی دانان، ایمان را معمولاً در یکی از دو مقوله جای می دهند:
ادراک، یا انفعال نفسانی معطوف به واقع،
یا احساس، یا انفعال نفسانی غیر معطوف به واقع.
در حالت نخست ایمان داشتن عملی صرفاً عقلانی است، همچون آگاهی داشتن به جواب یک معادله. چیزی نیست که نیاز به جار و جنجال داشته باشد، یا صحیح است یا سقیم.
در حالت دوم اما ایمان برابر شور است، احساسی قدرتمند که باعث انگیزش فرد می شود و با دانستن پاسخ یک معادله تفاوت فراوان دارد. هر چند در این مورد، واقعیت دیگر اهمیتی ندارد و ایمان صحیح یا ناصحیح معنا ندارد.
و هر دو حالت، ایمان امری @انفعالی@ است. یعنی چه از سنخ ادراک باشد چه از سنخ احساس، نفس از عاملی تأثیر می پذیرد و معروض ایمان می گردد. در حالت نخست این عامل مؤثر، یک @دلیل@ است و در حالت دوم، یک @علت خارجی@ که باعث ایمان شده.

اما کیرکگور به عنوان یک فیلسوف مؤمن حالت سومی را بر می گزیند: ایمان نه از سنخ انفعال، بلکه فعل نفسانی است. ایمان ادراک واقع یا احساسی درونی نیست، بلکه @اختیار@ و @اراده@ ی نفس است. نفس بر می گزیند که مؤمن باشد، بر می گزیند و باید هر لحظه این انتخاب را ادامه دهد بى آن كه اين تصميم (همچون تمامى تصميم هاى اساسى وجودى) بتواند هيچ پشتوانه ى عقلانى داشته باشد.
و اصولاً به خاطر همین خصوصیت فعّال بودن ایمان است که انسان ها در قبال ایمان شان مسئولند. نمی توان فردی را بازخواست کرد که چرا اشتباه فهمیدی یا این که چرا عوامل خارجی باعث ایجاد احساسی ناصحیح در تو شد. اما می توان او را به خاطر چیزی که با اراده ی آزاد انتخاب کرده است مسئول دانست. (hide spoiler)]


٢. غيراخلاقى
ايمان شخصى است، در نتيجه غير اخلاقى است.

(view spoiler)[كانت می گوید: خصوصيت گزاره ى اخلاقى عموميت آن است: «چنان كن كه بر هر كس در هر زمان جايز باشد چنان كند.»
كيركگور در دنباله ی همین حرف می گوید: خصوصيت گزاره ايمانى شخصي بودن آن است: «چنان كن كه بر جز تو جز در همين لحظه جايز نباشد چنان كند.»
وقتی ایمان از حوزه ی عقلانیت خارج شد، آن گاه وظيفه ى ايمانى هر كس در هر لحظه را جز خود او، آن هم به شك و نه به يقين، نمى تواند بداند و انجام دهد، و ایمان سراسر اضطراب خواهد شد.
این که ابراهیم فرزند خود را قربانی کرد، کاری کاملاً غیراخلاقی بود، به این دلیل که نمی توان آن را به هر زمان و هر کس تعمیم داد و در نتیجه، از نظر اخلاقی محکوم بود. به همین دلیل است که واعظی که با شور و حرارت عمل ابراهیم را تحسین می کند، هرگز به ذهنش خطور نمی کند که یکی از مخاطبانش برخیزد و دست بچه اش را بگیرد که قربانی کند. (hide spoiler)]


٣. خودمتناقض
امید داشتن به چیزی که ممکن نیست تحقق یابد.

(view spoiler)[ركن مهم ايمان از ديدگاه كيركگور، ایثار است: از عزيزترين چيزت در راه خدا بگذرى، اين عزيزترين چيز ممكن است ثروتت باشد، مقام و منزلتت باشد، يا فرزند دردانه ات، چنان كه ابراهيم پدر ايمان اسحاقش را به مذبح خداوند صبايوت برد.
كيركگور چنين كسى @شهسوار ترك نامتناهى@ را مى نامد و مى گويد اين تنها اولين قدم است، و كسى كه در همين جا توقف كند، تمام زندگانى اش را ترك كرده بى آن كه ايمان را به دست آورده باشد.
ايمان مرحله ى بعد از ترك نامتناهى است. ايمان آن است كه به رغم تمام شواهد و دلايل، به رغم تلاش شخص خودت براى نابودى معناى زندگى ات، ايمان داشته باشى كه خداوند آن چه ترك كرده اى را در همين دنيا به تو باز خواهد گرداند. نه @مثل@ آن را، نه در @آخرت@، بلكه خود همان را و در همين جهان.
و اين است كه كيركگور ايمان را @پارادوكس@ مى نامد: تو تلاش مى كنى همان چيزى را نابود كنى كه انتظار دارى خداوند نگذارد نابود كنى. اميد داشتن بر خلاف تمام شواهد و دلايل. ابراهیم اسحاق را به دست خود سر می برد، و خداوند همان اسحاق را در همان جهان به او باز می گرداند. (hide spoiler)]


كيركگور خود عزيزترين چيزش را در راه تحصیل ایمان ترك كرد: معشوقش و نامزدش @رگينه اولسن@ را. اما با اندوهى ناتمام مى گويد: من شهسوار ترك نامتناهى شدم، بى آن كه واقعاً ايمان داشته باشم. رگينه اولسن با مرد ديگرى ازدواج كرد، و كيركگور تا آخرين لحظه ى حيات نتوانست به چيز ديگرى بينديشد.

از کتاب

هر كس به قدر عظمت آن چه با آن زورآزمايى كرد بزرگى يافت:
آن كس كه با جهان ستيز كرد با چيرگى بر جهان بزرگ شد؛
و آن كس كه با خويشتن نبرد كرد با چيرگى بر خويشتن بزرگ شد؛
اما آن كس كه با خدا زورآزمايى كرد از همه بزرگ تر بود.

مشاهده لینک اصلی
@کی یر کگارد ترس و لرز را بهترین کتاب خود می دانست. او میگفت این کتاب برای جاودانه کردن نام من کافی است. دیالکتیک تغزلی او, هنر او در وادار ساختن ما به حس کردن خصلت های ویژه این قلمرو مذهب...هرگز چنین ژرف بر ما تاثیر ننهاده است, و نیز هرگز روایتش تا این حد با شخصی ترین جدال هایش در پیوند نبوده است. به گفته هیرش این دشوارترین اثر کی یر کگارد است که در آن بیش از هر اثر دیگر به هر وسیله ای در سرگردان کردن خواننده کوشیده است.@

اولین خوانش من از کی یر کگارد که به نظر یکی از بهترین و در حین حال سخت ترین نوشتار این نویسنده هم بوده است که درکش را برای من بسیار دشوار میکرد بخصوص با نیمه آخر کتاب به سختی مانوس شده و معنایش را به زحمت درک کردم که شاید باید دوباره خوانی شود.
ایمان یا به عبارتی ایمان واقعی که انسان را میلرزاند ایمانی است که با سهل الوصولی هیچ رابطه ای ندارد و برای فهم عمومی ساخته نشده است. ایمان واقعی گذشتن از مرز خود میباشد و به نمایش گذاشتن اخلاق به معنای واقعی کلمه است. ایمان واقعی قابل توضیح نیست و در اذهان عمومی انسان با ایمان انسانی دیوانه خطاب میشود.

@در ایمان, فرد خدای آسمانها را تو خطاب می کند و در رابطه ای خصوصی با او قرار دارد. فرد به عنوان فرد در رابطه ای مطلق با مطلق وارد میشود. این همان حیطه تنهایی عظیم است. با همراه نمی توان به آن وارد شد, در آن هیچ آوای بشری شنیده نمی شود, هیچ چیز نمی تواند در آن تعلیم یا تبیین شود.@

دراین کتاب انسان معمولی که قهرمان تراژدی خطاب شده است میتواند دیگران را شاهد بگیرد اما شهسوار ایمان جز برای خدا و برای خویش عمل نمیکند و بنابراین درک مطلبش بسیار دشوار است. برای توضیح این ایمان, کی یر کگارد از داستان ابراهیم با جزییات و موشکافی زیرکانه ای بهره جسته است. مثال ابراهیم که هرروزه در زبان ادیان مختلف با سادگی بیان میشود و فقط در حد تحسین و تشویق به کسی که از خدایش حرف شنوی داشته است بازگو میشود به باور کی یر کگارد بسیار فراتر از یک داستان ساده و تحسین برانگیز است. @واعظ میتواند تا ربع ساعت به وعظ مانده بخوابد و مستمع می تواند به هنگام شنیدن چرت بزند, زیرا همه چیز برای هردو آسان و بی دردسر سپری میشود@... اما که ابراهیم درک نشدنی است و حرکتش خارج از تصور. آنچه که ابراهیم را به کاری غیر قابل تصور برانگیخت ایمان به محال بود @او به لطف محال ایمان داشت@.

به باور کی یر کگارد آنچه اهمیت دارد و انسان را بزرگ میکند کاری است که او انجام میدهد نه اتفاقی که برایش می افتد یا به عبارتی نتیجه اهمیتی ندارد این آغاز است که مهم میباشد. @اما مردم به نتیجه مثل پایان یک کتاب علاقه مندند و نمی خواهند چیزی از اضطراب, پریشانی و پارادوکس بشنوند.@ انسانهای بزرگ با لرزه بروجودشان از کاری که در پیش گرفته بودند بزرگ شده اند و این ترس اگر انکار شود به ایمان واقعی هرگز نخواهد انجامید.

گرچه که با اصل مطلب بیان شده با نویسنده موافقت دارم اما هنوز در شک اینکه این ایمان ما را به کجا خواهد برد و خدا برای چه به عشق مطلق و يا سرسپرده گی تمام و کمال احتیاج دارد در مانده ام. شاید چون مطلب را درست متوجه نشدم و شاید چون هنوز به درجه معرفتی که کی یر کگارد اشاره کرده است نرسیده ام. هرچه که هست تلاش نویسنده در سرگردان کردن من خواننده بسیار موفق بوده است.

مشاهده لینک اصلی
اغراق نیست که بگوییم \"ترس و لرزیدن\" (1843) یک قطعه چالش برانگیز برای خواندن است، شاید کسی که هیچ مذهبی مذهبی چیزی برای انجام آن نداشته باشد. Kierkegaard (Johannes de silentio) دشواری اساسی را که در موضوع آثار، Akedah است، با انتخاب نام مستعار جایگزین برای ابراز ابراهیم به عنوان شوالیه ایمان و بررسی حرکات او، ترکیب می کند. به نظر می رسد که چشم انداز نام مستعار در سکوت پنهان شده است و به نظر می رسد هر گونه درک درست و روشن از این کار مانع از آن می شود. در نهایت، اینکه آیا کیرکگارد ها Johannes de silentio با عجله خوانده می شوند و یا اصلاح شود، به نظر نمی رسد که آیا ما باید ابراهیم را به عنوان یک دیوانه مرگبار ببینیم - که در مقایسه با دیوانه نیچه، اعلام مرگ خدا را می گوید که یک خدای زنده است که به مرگ فرمان داده است از پسرش و پس از آن یک قوچ، یا پدر بزرگ ایمان. او به داستان ابراهیم و اسحاق می رود و می تواند آن را نفهمد. او نتیجه می گیرد که ایمان باید یک جهش در تاریکی باشد. جهش به نظر می رسد که او می گوید و خدا شما را خواهد گرفت. اکثر مردم چنین کاری را انجام نمی دهند. آنها بیش از حد حساس هستند و در هر جا پرش نمیکنند مگر اینکه یک نرمی امنیتی از یک شبکه ایمنی وجود داشته باشد. متاسفانه او به جهان داستانی داده است که مسیحیت یک دین است و اعتقاد به خدا، منطقی نیست. نسل انسان گرایان، عقل گرایان و مادی گرایان این را به عنوان چوب هایی که مسیحیان و اعتقادات مسیحی را ضعیف می کنند، برداشته اند. از آنجا که او فکر کرد که خدا به او گفته است؟ آیا این شما هر دوشنبه یک بار به کلیسا می روید که ایمان آوردن او برای کشتن بچه های خود را تا زمانی که خدا به شما برکت دهد، و یا پاره کردن صفحات و پرتاب پوشش در سراسر اتاق فریاد و سوگند در Kiekegaard به دلیل اخلاقی و اخلاقی اشتباه است. همانطور که گفتم به عنوان قطعه ای از فلسفه تاریخی آن را به من چالش کرد، چیزی که اکثر کتابهایی را که خواندید انجام نمی دهند، از این رو چهار ستاره است. اما هنوز هم من احساس ناامیدی و دلمشغولی کردم. قطعا نیازمند خواندن دوم است، اما من شک دارم اتفاق خواهد افتاد. این نوع کتابی است که می تواند بحث بزرگ و جنگ کلمات را مطرح کند. من فقط به حصار نشسته ام و نظرات خودم را به خودم نگه می دارم.

مشاهده لینک اصلی
من میخواستم بنویسد که من هنوز به این کتاب بازگشته ام، حتی ده سال بعد از آن که برای اولین بار آن را خواندید. اما این کاملا درست نیست. درست است که این کتاب هرگز من را ندیده است؛ این خود را به روانۀ من تبدیل کرده و تبدیل به یک نقطه مرجع فلسفی خودکار برای زندگی من شده است. بحث Kierkegaards در مورد ایمان و استعفای یک کتابخوانی برای خواندن است. ظهور مفهوم پوچ در جهان، عالی است. هر کس باید این کار را انجام دهد، با آن برخورد کند و دوباره با برخی از عناصر Kierkegaards رمانتیک داخلی ظاهر شود.

مشاهده لینک اصلی
â € œTest با تمام دنیای راحتی است، اما با خود رقابت دارد وحشتناک است.\nترس و لرزش Kierkegaard تجزیه و تحلیل شگفت انگیزی لختی از ایمان را از طریق داستان عهد عتیق ابراهیم و اسحاق: \"و پس از این اتفاق می افتد، که خدا ابراهیم را تسخیر کرد، و به او گفت:\" اکنون پسر تو ، تنها پسر ایزاک، که دوست داری، و به سرزمین موریا برود و او را در آنجا برای یک پیشنهاد سوخته بر روی یکی از کوه ها که من از آن به تو خواهم گفت. »پیدایش 22: 1 بر اساس Kierkegaard، ابراهیم درست بود â € œknight از ایمان. â € او didnâ € ™ صرفا خود را برای از دست دادن پسرش به استعفا می اندازد، بلکه اعتقاد داشت که اسحاق واقعا آسیب نخواهد گذاشت. او اعتقاد داشت بر اساس \"قدرت پوچ بودن\" و یا به رغم این واقعیت که حساس به نظر نمی رسید این کار را انجام دهد. Kierkegaard ادعا کرد که اعتقاد ابراهیم به این پوچ غیرقابل انکار، او را به بالاترین سطح ایمان منتهی می کند که احتمالا می تواند امید به دست آوردن آن را داشته باشد. سپس کیرکگارد یک دید ظاهرا ساده (و در عین حال واقعا عمیق) ایجاد کرد: تصمیم ابراهیم برای ایجاد جهش از ایمان نمیتواند با نتیجهی این جهش نگران باشد: «هر کسی که با عجله از جنبش نجیب زاده (ingenii) [نجیب ذهن] نمیتواند به طور کامل به شکل مولکولهای سرما و کلم تبدیل شود، به طوری که به طور کامل از بین برود، در نزدیکی بزرگ، از واقعیت این است که از زمانی که خلقت به عمل آمده است، برای رسیدن به نتیجه آخر، عمل می شود و اگر شخصی واقعا چیزی از بزرگ یاد بگیرد، دقیقا همان ابتدائی است که باید به آن توجه کرد. اگر کسی در آستانه اقدام باشد باید بر اساس نتیجه قضاوت کند، هرگز شروع نخواهد شد. اگرچه نتیجه ممکن است تمام جهان را خوشحال کند، اما نمی تواند به قهرمان کمک کند؛ زیرا او می داند که نتیجه تنها زمانی اتفاق می افتد که همه چیز به پایان رسیده است، و این به این معنی نیست که او یک قهرمان است، بلکه به این دلیل که او شروع به کار کرد.\nKierkegaard این بخش از این کتاب را با بیان اینکه ایمان اساسا یک پارادوکس است، به پایان رسانده است و فراتر از آنچه ممکن است درک کند، فراتر رفته است. او سپس به بررسی سه مورد «مشکل» پرداخت. مشکل 1: «آیا تعلیق روحانی اخلاقی وجود دارد؟» Kierkegaard به مثبت جواب داد. اساسا مراقبت از هموطنان شما عموما مهمترین نگرانی اخلاقی شما است. با این حال، از آنجا که قتل فرزند ناامید معمولا برای بشریت سودمند است، اما خدا به ابراهیم دستور داده است که این کار را انجام دهد، باید ملاحظات اخلاقی را به نفع یک ضرورت بالاتر متوقف کرد. مشكل 2: آیا یك وظیفه مطلق وجود دارد؟ به خدا؟ پاسخ کوتاه: بله توضیح اندکی طولانی تر: Kierkegaard معتقد است که پارادوکس عقیده این است که فرد تنها بالاتر از [نژاد بشری] است، که فرد فرد ارتباط خود را با [نژاد بشر] را از طریق رابطه خود با [خدا] تعیین می کند \"من با نقل قول قبلی در تلاش برای آن را کاربر پسند تر tinkered. Kierkegaard نوعی از Dweeb بود با برخی از اصطلاحات و اسلاژ های تخصصی خود را. شايد هم با پوشيدن او: مشکل 3: \"آيا اخلاق قابل دفاع از ابراهيم براي مخفي کردن هدفش از سارا، از Eleazar، از اسحاق؟\" کيرکگارد معتقد بود که صداقت معمولا بهترين سياست است. در مورد ابراهیم، ​​با این حال، از آنجایی که وظیفه او پوچ با سرمایه A بود و به همین ترتیب نمی توانست درک شود، او مجبور بود تنها با آن برخورد کند. ابراهیم حتی نمی توانست آن را به هر کس دیگری مرتبط سازد؛ زیرا تلاش برای توضیح آنچه پوچ و غیر قابل درک است، اظهار می کند که \"بزرگترین اشتیاق در یک انسان ایمان است\" â € و این چیزی است که هر فرد باید با آن مبارزه کند و در نهایت برای خود سود ببرد. بنابراین خلاصه ی من (احتمالا خیلی دقیق) از نکات اصلی ارائه شده در این کتاب را نتیجه می دهد. اکنون میخواهم چند نقل قول درخشان از Kierkegaard را به اشتراک بگذارم: «کسی که به وحشت زندگی اش فهمیده است، معنای داوب را درک کرده است، زمانی که او می گوید که یک سرباز تنها با یک اسلحه بارگیری شده ایستاده است با یک مجله پودر در یک شب طوفانی، افکار عجیب و غریب می شود. افکار عجیب و غریب می شود. در واقع واقعا برای شاعر جرات نگه داشتن جمعیت در چک، جرات انضباط مردم را به تست ارزش خود را به گریختن برای قهرمان، برای پساب های آب و فاضلاب snivellers تخریب مقدس است. â € œEesthetics بی اعتمادی ترین از همه علوم هر کس که واقعا آن را دوست داشته باشد، به نحوی ناراحت کننده خواهد بود؛ در حالی که هر کسی که هرگز چنین کاری نکرده و باقی مانده است\nبه طور کلی Kierkegaard یک نویسنده پدیداری بود که اغلب بی رحم بود. ذهن او دستگیره پیچیده، چابک، مایع بود. من نمی توانم ادعا کنم که تمام آنچه را که نوشتم را درک کنم. در بعضی مواقع در موضوعاتی از منطق ظریفانه اش، به ویژه هنگامی که من اصرار داشتم که برخی از اصطلاحات رایج تر خود را ادامه دهم، پیچیده شدم. گفتم، بسیاری از نقاط او به زیبایی استدلال، برخی حتی در وضوح خود را قابل توجه است. من به خصوص از تجربیاتم در مورد رنج و عذاب وجدان که به تنهایی با اعتقادات شما لزوما به این معناست و اهمیت ...

مشاهده لینک اصلی
خواننده عزیز، شما حتی این چیزها را دیگر نمی خوانید، آیا ؟! من نمی خواهم اگر تو بودی اما این تفاوت بین من و شماست! شما هیچ زندگی ندارید، احساساتی هستند، در طول روز نشستن در مقابل رایانه خود را در شبکه های مختلف شبکه های اجتماعی خود را، در حالی که من به طور مداوم از تلاش های خود را از طریق نیمه jester تقلب و کاملا نادیده گرفتن ارزش ها که شما نگه دارید عزیزم به قلب شما! شاید شوخی در مورد من باشد! حوا، پسر من گاهی اوقات از خودم جلوتر هستم! من چه احمقم! بله، این چیزی است که من می گویم! من می گویم، @ silly me! @ و من در وان حمام می نشینم در شب و من کمی کوچک به عقب ران و پای من می اندازم! درد به من اجازه می داند که من زنده ام! هر چی این کتاب امروز کلاسیک توسط Soren kierkegaard بسیار ترسناک است، به نام @ درد و لرزش: که اجازه دهید سگ ها را بیرون آورده اند @ اجازه می دهد تا بروید بررسی: به راحتی می توان استدلال کرد که پایان نامه مرکزی این کتاب این ایده است که @ عادل شروع می شود دقیقا جایی که دلیل به پایان می رسد. @ kierkegaard با ایمان مبارزه می کند، همزمان نشان می دهد که ایمان به موفقیت عقلانی نیست (به عنوان مثال، هر نوع توضیحی منطقی از آن را ارائه می دهد)، همانطور که غیر ممکن است از طریق دلیل به ایمان رسیدن. چهار نقل قول جایگزین از داستان ابراهیم و ایزاک، که واقعا یک ذهن است. VERDICT: در نظر من فوق العاده دقیق و قاطعانه روشنگری، این کتاب مهم است به عنوان یک وسیله ای است که به مردم حداقل به رسمیت شناختن، و امیدوارم احترام، مبارزه و پیروزی عالی است که ایمان مذهبی است. به نظر می رسد بیش از حد بسیاری از مردم این نسل، حتی بدون دانستن اینکه چرا این کار را انجام می دهند، مذهب را می نویسند، به غیر از آن چیزی که با علم دیکته می کند، موافق نیست. کیرکگارد در اینجا تفاوت و انحصار متقابل این دو را نشان می دهد و به همین ترتیب می توان از هر دو طرف عشق و احترام گذاشت. لول!

مشاهده لینک اصلی
بسیاری از خوانندگان این کتاب را از راه مسیر هگل می خوانند. یا حداقل متوجه شوید که پیشگفتار هگل لازم است. و احتمالا چنین پیشنهادی ضروری است. آلا، من از طریق یک درب جانبی به آن رسیدم. به عنوان یک عضو از چرخه ای از سخنرانی های ارائه شده در موزه پرادو در کتاب مقدس (عهد عتیق) و هنر، من گوش داد و نگاه کرد، در شگفت انگیز به exposà © از یکی از سخنرانان. او اسطوره ابراهیم و فداکاری پسر عیسی معروفش را مورد بررسی قرار داد. پس از نمایش آنچه رفتار او کاملا غیر اخلاقی در قسمت ابراهیم بود، او ایده های Kierkegaard را به عنوان تنها راه رسیدن به اسطوره های وحشتناک روایت کرد. برای این نمی توان فهمید. برای همین طبیعت پارادوکس است. ابراهیم بدون Agamemnon (*) بود. هیچ قهرمانی در عمل او وجود نداشت: Agamemnon توسط وظیفه رانده شد؛ ابراهیم با ایمان Agamemnon می تواند از عمل خود نفرت، اما غلبه بر نفرت خود و اعلام نتیجه در نظر گرفته شده است. ابراهیم، ​​به عنوان شوالیه ایمان، نمی توانست یک لحظه شکی بکند. او مجبور شد که پسر خود را بکشد، در عین حال او را دوست داشت، زیرا خدا به او دستور داده بود که این کار را انجام دهد. و این او مجبور بود بی سر و صدا باشد ابراهیم بزرگتر از همه بود؛ به خاطر قدرتش که قدرت ناتوانی اوست، به دلیل حکمت او که راز آن احمق بودن است، به خاطر امیدش که شکل آن جنون است، بزرگ به خاطر عشق است که نفرت از خود .\nو بنابراین در اصل عمل ابراهیم Absurd بود. در این زمینه سکوت پوچ، انعطاف پذیر، جای خود را می گیرد. رامبراند، استاد ضبط وقفه، همچنین یکی از کسانی بود که نیرویی را در اراده بی رحم و بی حوصلگی ابراهیم نشان داد. هیچ خدای دوم حدس زده در ابراهیم او وجود ندارد. هیچ اقدام و هیچ امیدی نیست رامبراند یکی از نقاشانی بود که کیرکگارد را درباره دو صد سال بعد می دانست. فرشته باید سخت تلاش کند تا ابراهیم را در قصد قاطعانه خود برای قتل متوقف کند .-------- آیا باید اشاره کنم که بکت این کتاب را خوانده است؟ --- (*) مثال دیگری از این فیلسوف پدرانه که در این کتاب ذکر نشده است امپراتور فردریک دوم و پسرش هنری است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ترس و لرز


 کتاب موزه عشق مدرن
 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران
 کتاب دل شکسته