کتاب جاده

اثر کورمک مک کارتی از انتشارات مروارید - مترجم: حسین نوش آذر-بهترین رمان

پدری و پسر کم سن و سالش، سرزمینی سوخته و ویران‌شده را در می‌نوردند و به آرامی به سوی ساحلی ناشناخته پیش می‌روند. در چشم‌اندازهای ویران، هیچ چیز حرکت نمی‌کند، مگر خاکستری که باد آن را می‌پراکند. آن‌ها چیزی ندارند به جز تپانچه‌ای برای دفاع از خودشان در برابر مردانی که سایه وار در حرکتند، لباس‌های کهنه، یک گاری غذای یافت شده از میان زباله‌ها و مردارها و مهم‌تر از همه یکدیگر. شاهکار مکارتی در آن است که در چنین فضای هول‌انگیزی، معجزه‌ی انسانیت تزلزل‌ناپذیر را، با جذابیتی وصف‌ناپذیر به تصویر می‌کشد.


خرید کتاب جاده
جستجوی کتاب جاده در گودریدز

معرفی کتاب جاده از نگاه کاربران
چند سال پیش، من @ Road @ در HBO را تماشا کردم. من واقعا فیلم را دوست دارم، و من فکر می کنم آن را به خوبی طراحی شده است. من برای مدتی دوباره خواندن کتاب را پشت سر گذاشتم چون فیلم به اندازه کافی به اندازه کافی به اندازه کافی برای انتقال داستان به نظر می رسید. هر چند وقت یک بار در روز آخر کتاب کتابخانه کتاب سالانه، یک فرصت ارائه شد. از آنجایی که به تازگی نتوانستم به اندازه کافی از داستان های خسته کننده دریافت کنم، تصمیم گرفتم که این را هم اکنون بخوانم. @ Road @ یک رمان استاد آمریکایی است. این همه هیجان های شما را از یک رمان بعد از آخرالزمان انتظار می رود، یک عادلانه تر از وحشت و گور، و شما نیز روابط فوق العاده شیرین بین پدر و پسر روبرو می شوند. خواندن این می تواند، در زمان، احساس بسیار شبیه به شما در آنجا وجود دارد با شخصیت ها، از طریق یک چشم انداز خاکستری، بی حوصله، uncaring، که قبل از شما بدون امید به نجات گسترش است. این کتاب بیش از سهم عادلانه خود را از خشونت و ناامیدی دارد، اما در عین حال از یک عشق نازک اما قدرتمند نیز برخوردار است. در این مورد، ما پسران را دوست داریم برای پدرش، و پدران برای پسرش عشق می ورزند. در بیشتر موارد، به معنای واقعی کلمه است که آنها را از طریق وحشت غیر قابل تصور نگه می دارد. همانطور که می بینید، ممکن است آن را صدا کند، عشق آن ها را از طریق آن می گیرد. عشق آنها را همچنان ادامه می دهد - در یک راه بسیار واقعی - همه ما پایدار، سرپناه و در نهایت با عشق در زندگی خود زندگی می کنیم اگر من فیلم را دوست داشتم، پس باید در عشق به ضعف در زانو باشم رمان. باید آن را زودتر بخوانم! این فیلم تصاویر و شخصیت های رمان Cormac McCarthys را تحریک می کند. این قدرتمند است، اما پس از خواندن کتاب، فاقد همان هسته ای از احساسات است که داستان می خواهد آن را منتشر کند. من مطمئن نیستم که این هیچ خطایی از فیلمسازان باشد. اگر این رمان به کاراکترها و تصاویر آن محدود شود موفق نخواهد شد. اثر آن، بیشتر از همه، از طریق پروژۀ مک کارتی می آید. سینمای او دارای توانایی بی نظیری است برای انتقال بیشتر از گفتگو و حادثه. آن را به عنوان متراکم به عنوان شعر! چگونه یک فیلم می تواند چنین قدرتی را ایجاد کند؟ فیلم تنها می تواند این کار را انجام دهد و هنوز هم مورد نیاز است. من هنوز فیلم را دوست دارم و آن را به خوبی ساخته ام، اما بعد از خواندن، من فکر می کنم مک کارتی همه چیز غیر قابل انعطاف است.

مشاهده لینک اصلی
ديدگاه اينکه دو جهان مستقل، نخستين موجود در جهان وجود دارد، يک خوب و يک بد، دوگانگي ناميده مي شود. با توجه به دوگانگی، خداوند خیر بهترین کاری است که می تواند برای ارتقای خوب و مبارزه با بد انجام دهد، اما او تنها می تواند این کار را بکند، زیرا شر یک قدرت متضاد قدرتمند است. عرفان باستان به دو دسته تقسیم می شدند: کتاب مقدس، با تأکید بر اسطوره و نه تاریخی و ایجاد دنیای شیطانی ما که ماده ای نیست که توسط خداوند قدرتمند ایجاد شود، بلکه توسط یک خدای ناقص به نام Demiurge ایجاد شده است. بر خلاف دمیور، خدای نیک خدای بزرگ در بالاترین جهان هستی مادی خود در قلمروی خالص و روحانی به نام پلروما زندگی می کند. از آنجایی که در رمان کورمک مک کارتیس \"هیچ کشوری برای مردان قدیم\" دیالوگ زیر را از بین نمی گذارم، اشاره ای به دوگانگی و عرفان وجود دارد. پسر تگزاس قدیمی خوب به نام کلانتر بل و عمو الیس قدیمی او: کلانتر بل می پرسد: \"آیا شما فکر می کنید خدا می داند که اتفاق می افتد؟\" عمو الیس پاسخ \"من انتظار دارم او را انجام دهد.\" بل می پرسد â € \"â € œ شما فکر می کنید او می تواند آن را متوقف؟ â € به این عمو الیس پاسخ â €\" â € œNo. من این کار را نکردم. \"عمو الیس با این پاسخ ها، آیا او آن را می داند یا نه، دوزبانه عرفانی را بیان می کند. البته، جهانبینی مککارتی، لزوما جهان بینی یکی از شخصیت های او نیست، در این مورد عمو الیس، اما بعد از خواندن هیچ کشور برای مردان قدیمی McCarthys، جهان بینی است که دور از دوگانگی عرفانی است؛ به جای آن، جهان و جامعه McCarthy ایجاد کاملا خراشیده در شر است. شر در این رمان مککارتی بسیار قوی است، می توان گفت که شر نخستین نیروی جهان است. جهان که در آن شر، نیروی اولیه است، بیان کاملتر و عمیق تر در رمان بعد از آپوکالینپتیک McCarthys جاده، جایی که مرد و پسرش به سمت جنوب سفر می کنند تا از سرما زمستانی روی زمین جلوگیری کنند. چرا من این را می گویم؟ اجازه دهید یک نظرسنجی چندگانه را در اطراف دو نقل قول ارائه دهم: ما یک انعکاس از مرد را زمانی که پسر 13 ساله قبل از آخرالزمان بود، می خوانیم، @ Standing در لبه زمین زمستانی در میان مردان خشن، تماشای در حالی که آنها سنگ صخره ای باز زمین با تپه های زمینی با برگ و گلدان و سبیل های زیبا از مارها، شاید صد نفر را به ارمغان می آورد. لوله های خفیف آنها شروع به حرکت به آرامی در نور سخت سرد. مانند روده های برخی از حیوانات بزرگ که در معرض روز قرار دارند. مردان بر روی آنها بنزین ریختند و آنها را زنده زنده سوزاندند، و هیچ راهی برای بدی نداشتند، بلکه فقط برای تصویری از آن، همانطور که تصور می شد، می شد. مارها سوزانده شده به طرز وحشتناکی پیچیده شده و برخی از آنها در سراسر کف غار سوزانده شده اند تا درخشش های تاریک خود را روشن کنند. همانطور که آنها خاموش بودند، هیچ فریادی از درد وجود نداشت و مردان تماشا می کردند که آنها را سوزاندند و نوازش می کردند و فقط در چنین سکوت به سر می برند و در ساحل زمستان سکوت می کردند و افکار خود را برای رفتن به خانه شان می گذارند. تعجب نکنید چه چیزی از آخرالزمان واقعی در رمان آورده است. شاید شبیه به این مردان، رهبران جهان تلاش کرده اند تصویر شرارت را در یک سطح کلان اصلاح کنند. در اینجا یک صحنه معمولی است که مرد و پسر بر آن می آیند:Bayond یک تقاطع در آن بیابان، آنها شروع به جمع آوری اموال مسافران رها کردند در سال جاری جعبه و کیسه. همه چیز ذوب شده و سیاه است. چمدان های پلاستیکی قدیمی بدون حرارت در گرما خم می شود. در اینجا و آنجا اثر از همه چیز از طرز تهیه شده توسط جادوگران خارج می شود. یک مایل و آنها شروع به مردن کردند. ارقام نیمه خالی در بلوک پشته، خود را در آغوش می گیرند، دهان گول زده اند. @ نقل قول های بیشتری لازم نیست، زیرا مطمئن هستم که این ایده را دریافت می کنید - چشم انداز سایه ای، تهدید کننده و خاکستری پر از انسان هایی که شکار و کشتار و خوردن یکدیگر را دارند. نمایش در این دنیای تاریک، شومن و غم انگیز، عشق است که انسان برای پسر، پسرش و عشق دارد که پسر برای مرد، پاپش دارد. همچنین، شفقت پسر برای کسانی که در جاده ها روبرو هستند. همه می توانند از طریق تجربه خود در جاده ها صحبت کنند، مرد می گوید یک دیدگاه دوطبحی عرفانی دارد؟ او شدت شرارت های جهان را به خوبی می شناسد. با این حال، اعتقاد او به قلمرو عرفان عرفان متناقض است. گاهی اوقات نشان می دهد که تنها این دنیای شیطانی ماده وجود دارد، مزاحم و بی رحم؛ و در عین حال گاهی اوقات او پسر را به عنوان رسول از آن قلمرو جهان عالم نور می شناسد. به جای تلاش برای پاسخ دادن، پیشنهاد می کنم با توجه به این ایده های دوگانه و عرفان به عنوان یکی از روش های در نظر گرفتن و قدردانی از ابعاد فلسفی مک کارتی رمان کورکاک مک کارتی - رمان نویس آمریکایی و مستقل از روحیه برتری است

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** بنابراین من معمولا از کتاب متنفر نیستم - به تازگی هنگام پیوستن به یک باشگاه face2face از آنها خواسته شد که کدام کتاب بیشتر من را نپسندید و پاسخی نداشت. خوب، من می خواهم از Cormac McCarthy تشکر کنم تا بتوانم چیزی را برای آن بگذارم تا بتوانم آن را انجام دهم. با شنیدن صدای وزوز در مورد این کتاب و دیدن بسیاری از بررسی های مثبت، من مجبور شدم خودم را مجبور کنم که تنها به این دلیل صدای ذهنی بیابان جنون ظالمانه. Cormacâ € ™ ثانیه McCarthyâ € ™ ثانیه جاده، من صادقانه می گویم، بدترین کتاب من تا به حال خوانده است. من عصبانی هستم که چنین رمانتیک را برای یک رمان پیدا کنم که خیلی واضح است که من هنوز برای دیدار با یک فرد گوشت و خون که از آن متنفر نیست و یا حتی نمیتوانم حتی پس از درخواستهای خفیف، درخواست تجدید نظر خود را فراتر از پنهان فکر کردم که آنها آن را دوست دارند. در غیر این صورت آنها را به عنوان غیرقانونی و نادان تلقی می کنند. هنر مدرن توچال دوشاپین بود و در حال حاضر ادبیات مورد خاص خود را از لباس های امپراتور جدید در، جاده دارد. این رمان را جدا از همه ی دیگر در سبک خود بدبختی قرار می دهد، کل شکست آن است. چیز خوبی نیست که بتوان از آن گفت. برخی از فضایل را می توان در هر کتاب یافت، همانطور که در ادبیات قدیمی \"€\" € \"اما او شخصیت خوب است.\" جاده این قانون را نقض و صحیح. از طرح و شخصیت ها به سبک نوشتن و حتی طرح پوشش، این کتاب به طرز خیره کننده ای بی نظیر و سیاه چاله ای از مهارت است. خیلی از کیفیت نوشتن ساخته شده است. آلن چوس، از شیکاگو تریبون، و مفسر کتاب NPR، آن را هدیه عظیمی برای زبان می داند. \"در این لحظه نگاهی به آن می اندازیم. به طور کلی پذیرفته شده است که چند جمله اول هر رمان مهمترین چیز است - کلماتی که نویسندگان بیش از همه تلاش می کنند تا فقط آنها را درست کنند. در اینجا دو جمله اول این جاده وجود دارد: \"هنگامی که او در جنگل در تاریکی بیدار شد و سرما از شب او را در دسترس برای لمس کودک خواب در کنار او. شبهای تاریک فراتر از تاریکی و روزهایی که بیشتر خاکستری هستند، هر کدام از آنچه قبل از آن بوده است. »یک بار این دو جمله را به یک انجمن نویس آماتور ارائه دادم و از آنها میپرسیدم. چند عضو مودبانه پاسخ دادند که احکام به شدت به کار نیاز دارند. نه تنها از لحاظ دستور زبان درست نبودند، بلکه ناخوشایند، گیج کننده بود، چند واژه غیر ضروری را استفاده می کردند و ریتم و سگ را با چهار پا شکسته داشتند. شب تاریک فراتر از تاریکی، باید به آنجا رسید، آن شب تاریک و طوفانی بود. این یک نمونه نیست. این فقط آغاز است \"به معنای واقعی کلمه. دیگر جملات قابل تقدیس روایت عبارتند از: â € œThe Hour.â € â € œâ € â € œIf او ناگهان به نظر می رسید به wilt حتی بیشتر. â € œA دریاچه پایین وجود دارد. â € به شما فکر می کنم من انتخابی انتخاب بدترین، در اینجا گذشت آقای Cheuse در بررسی خود به عنوان مثال از نبوغ استفاده می شود: â € œTottering در آن تاریکی اوتیست سرد با دست خود را برای تعادل در حالی که محاسبات ویستیبولار در جمجمه خود calranked حساب خود را. یک یادداشت قدیمی. برای جستجوی صحیح بدون سقوط اما قبل از یک لغزش. او مراحل راهپیمایی بزرگی را به سمت هیچ چیز برد و آنها را در برابر بازگشت او شمرد. »مک کورمک در اینجا توصیف می کند که تاریک است و مرد نمی تواند ببیند کجا می رود. نویسنده به وضوح استاد ارتباطات است. همچنین اجازه دهید که درخشش خود را از گفت و گو و تسلط او بر گفتگوی یکنواخت که گفت و گو فیلمنامه سیلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر را با شکسپیر در نظر بگیریم، متوقف می کنیم. تقریبا در هر مکالمه، کلمه \"\"، \"به نظر می رسد که اغلب من شروع به فکر می کنم آن را پان، مانند یک رویکرد ventriloquist بود. ممکن است نتیجه بگیرد مککارتی تلاش می کند که یک بومی واقع گرایانه را در کار خود منعکس کند، به جز اینکه گفتگوها خیلی شلوغ و روباتیک هستند، زیرا حتی عطر و بوی کمتری از واقع گرایی نیز وجود ندارد. هیچ عامیانه ای وجود ندارد، هیچ سخن متوقف شده، هیچ طوفانی وجود دارد. این Dragnet است. اولین گفتگو در کتاب: از شما چیزی پرسیدم؟ بله البته. آیا ما می رویم؟ چند وقت. الان نه. و ما هنوز هم به جنوب می رویم بله بنابراین ما گرم خواهیم بود. بله باشه. خوب چی؟ هیچ چی. درست است برو بخواب. Okay.Youâ € ™ خواهید توجه داشته باشید که من از نقل قول در نتیجه فوق استفاده نمی کند. به همین دلیل است که مککارتی هم نیست. هیچ کجایی در این کتاب وجود ندارد و هیچ برچسبی برای تعیین سخنران وجود ندارد که موفق می شود تعیین کند که در زمان معینی صحبت کند. علاوه بر این، مککارتی هرگز اسامی شخصیت های او را ارائه نمی دهد و این امر باعث می شود او از واژه ی «اغلب» استفاده کند که اغلب خواننده را از این موضوع خسته می کند که آیا او به پدر یا پسر اشاره دارد یا خیر. McCarthy با نقل قول ها متوقف نمی شود. او به ندرت از commas یا apostrophes استفاده می کند. به نظر می رسد که او در برابر انقباضات ظاهر می شود، زیرا او از کلمه غیراخلاقی استفاده می کند. او همچنین این بیانیه را صادر نکرده است که می تواند کل یک کتاب را بدون نشانه گذاری بنویسد، به طوری که او در موارد نادر، از علامت یا apostrophe استفاده می کند (همانطور که می بینید از بخش گفت و گو که در بالا ذکر شد) و صرفا فراموش کرد همانطور که فقدان بسیاری از علائم احتمالی مورد نیاز است ...

مشاهده لینک اصلی
چگونه می توانم مانند Cormac McCarthy1 بنویسم؟ اطمینان حاصل کنید که اولین جمله شامل یک فعل است. اما نه دوم.3. نه سوم.4. تا پایان کار را تکرار کنید پاپا: این دو حرف را میگیرد و آنها را به یک انقباض تبدیل می کند. پاپا: آن را یک آپستروف می کند. پسر: آن را انجام می دهد؟ پسر: اینقدر خوب است؟ پاپا: چند سال پیش مردم فکر میکردند که خوب بود. پسر: حالا حالش چیه؟ پاپا: خیلی از مردم امروز از اون استفاده نمیکنن. پسر: آیا جهان در حال حاضر کنتراست کافی دارد، Papa؟ Papa : من تا به حال به آن فکر نکردم. اما شما ممکن است به چیزی بپردازید. پسر: تفاوت آن این است که اگر همه آپوستروف ها را رها کنیم؟ پاپا: خیلی زیاد نیست. من فکر نمی کنم پسر: تعجب می کنم که آیا ما می توانیم از آپوستروف خلاص شویم، یا شاید ... پاپا: بله پسر: شما می توانید خوب بگویید خوب است. پاپا: شما حق دارید. میدونی. اما ممکن است گیج کننده باشد. اگر آن را نوشتید بدون آپسترو. @ خوب، @ پسر: اما واقعا، پاپا، اگر ما می توانستیم فقط یک آپستروپ را برداریم، آیا فکر می کنید خوب است؟ در نهایت. همه ما پاپا: ما می توانیم. پسر: خوب، پس اگر ما بتوانیم از تمام آپوستروف ها خلاص شویم، ما خواهیم بود. پاپا: اما در این صورت هیچ انقباضی وجود نخواهد داشت! پسر: پاپا! پاپا: هاها. آرزو می کنم گرامر شما می تواند بشنود شما صحبت کنید در ستایش از فعل به رشد گرده افشانی خاکستری اغلب احضار احکام از زیبایی رنگی. همه چیز از زیبایی و زیبایی [مجموعه ای از جملات مورد علاقه] مانند شروع برخی از گلوکوم سرد سرد شدن جهان است. بدون سقوط اما قبل از یک لغزش.\nاو آن را در دستش کشید و تماشا کرد آن را مانند گذشته میزبان کریستنموم به پایان رسانده است. هیچ کس این سرزمین را سفر نکرده است.\nEvers یک مدت طولانی است پوسته های بی رحمانه مردانی که از سر راه ها مانند مهاجران در سرتاسر پریشان می مانند.\nجرقه ها به سمت بالا پرت می شوند و در تاریکی بی حرکت می مانند. در این جاده هیچ مردی خدایی نیست.\nچگونه هرگز با چیزی که هرگز نباشد متفاوت است؟ روزی که خورشید تبعید، زمین را مانند یک مادر گرانده با لامپ متصل می کند.\nخاکستر بر روی برف تا زمانی که همه چیز غیر سیاه بود سقوط کرد. راه های آتش سوزی در ماسه های انعقادی.\nروزی که خود را وقف آن می کند. همه چيز از فضل و زيبايي است كه يكي آنها را به قلب مي اندازد و منشأ شايع درد است.\nبازماندگان او را در شعله لامپ به او گفتند. یک جعبه سیاه با آرم برخی از شرکت های نابود شده در سراسر جلوی آن.\nدر تاریکی و سکوت او می تواند بیت های نور را ببیند که به طور تصادفی بر روی شب شبانه ظاهر می شود. اصطلاح مقدس از ارجاعات خود و از واقعیت آن خسته شده است.\nمارپیچ تیره یک انگور مرده آن را مانند مسیری از یک شرکت در یک گراف رها می کند. یک بیت از انباشته رسوب در شیشه در برخی از محور هیدرولیکی آهسته\n... یکی از کم رنگ ترین تبلیغات تبلیغاتی برای کالایی است که دیگر وجود نداشت. گرد و غبار بی سر و صدا از زمین غیر قانونی.\nخدا وجود ندارد و ما پیامبران هستیم. آنها به دنبال یک چیز هستند که حتی مرگ نمیتواند خنثی شود ...\nمانند تخریب برخی از دریای بیگانه که در سواحل جهان بی سابقه است. یک گودال نمکی بزرگ.\nچند شب در تاریکی دروغ می گوید، وقتی که مرده نمی شد. من شما را تنها به تاریکی نمی فرستم\nاشکال مودبانه شهرها پر از آب شد. یک انسان زنده این خطوط را بیان کرد.\nده هزار رؤیا در دلهای خالکوبی خود غرق شده اند. غفلت از چیزهایی که به پایان رسیده است.\nزباله های جادویی، هیدروپتیک و سرماخوردگی سکولار. هیچ پیغمری در تاریخ معاصر زمین وجود ندارد که امروز در اینجا به آن احترام نگذاریم. Nick Cave \u0026 amp؛ وارن الیس @ @ Beach @ (جاده موسیقی متن) https://www.youtube.com/watch؟v=9bN-u...Alternative Dystopian Ending Haiku (view spoiler) [در نقره ای نور از ماه بالای ساحل یک ماهی مرکب بزرگ آنها را خورد. (پنهان کردن اسپویلر)]

مشاهده لینک اصلی
من چند روز پیش این رمان را تمام کردم. به طور معمول، من به سمت بالا حرکت کردم و شروع به نوشتن آهنگ های کمدی خوبم کردم، هرگونه بی معنی را بیرون گذاشتم و روزم را برگزار می کنم. این رمان، با این حال، من را مانند یک انکوبوس در سینه من احساس کرد، فلج مغز من و محدودیت تحرک من. من آن را پایین گذاشتم و در سقف خیره شدم. من در اطراف رخت خواب احساس اضطراب و دلتنگ و وحشتناک و بی سر و صدا. من آن را در کوله پشتی من مخفی کرده ام، بنابراین من نمی توانم با دیدن ستون فقرات شکنجه شوم، و فکر می کنم که چگونه من را شکست داد. این ریش بلند، این رامبلر، این رام ریدر مکالمه، در مواردی نادر از خودکشی، خود را با هیچ چیزی گفت. بسیاری از افکار و کلمات برای فریم کردن آنها. سرانجام این کتاب را در قفسه قرار دادم، تصدیق کردم که من آن را از طریق گواهی ضعیف رتبه بندی خواندم و با چیز دیگری شروع کردم. پس از چند روز گذشت، تصمیم گرفتم نمونه های متعددی را که افکار من هستند امتحان کنم. من نمی خواهم داستان شما را دوست داشته باشم. من هیچ گونه بینش ارائه نمی دهم که در بسیاری از نقاط ضعف و قوت در بسیاری از بررسی های فوق العاده ای که قبلا این قلمرو را تا حدی فتح کرده است، ارائه نمی شود. من کمی تسلیم خواهم شد و چیزهای خصوصی و شرمنده ای را که شما ممکن است در مورد زندگی و خانواده ام بخوانید، بخوانم، زیرا این رمان عمدتا در مورد گرانبها بودن زندگی و گرانبهای خانواده، وحشت و زیبایی و همه چیز در میان. این مدیتیشن وحشتناک در موارد ظریف و عظیم است. من نسبت به رمان های پسا-آخرالزمان دوست دارم. به طرق مختلف، من این را با توجه به وسواسهایم در مورد کتابهای کودکان بوکاسر هر زمانی که بچه بودم سرزنش می کردم. البته این کتاب ها، البته، نه داستان های آخرالزمانی هستند، آنها یک جهان را نشان می دهند که به عنوان یک دختر 9 ساله پایین تر و طبقه متوسط ​​می تواند ذهنش را دور نگه دارد. این ایده که شما خانه ای ندارید، هیچ شخصیت والدین، هیچ منبع قابل اعتماد از غذا و آسایش، و اساسا هیچ چیز را جزو برادران و خواهرهای خود نجات نمی دهد، چیز بسیار مهیج و جذاب برای فکر کردن است. با یک زندگی خانوادگی که به اندازه من دشوار است، به نظر می رسید که به سختی به دور از ذهن نیستم که روزی خودم را از بین ببرم، و آرزوی عمیقی برای اطفال برای زنده ماندن پیدا کردم. متأسفانه، من در نهایت خودم را در موقعیتی مشابهی یافتم، در حالی که در میان طلاق پدر و مادر من، خواهر 5 ساله من و من با پدر خودمان در این خانه غول پیکر، سایه دار در یک قسمت از زمین در یکی از شهرهای کوچک اوکلاهاما، محل دور از حفاظت از مادر من، و دور از همه دوستان من در اطراف رشد کرده و به اعتماد و عشق ورزیدن رسیدم. پدرم اساسا خود را از قلمرو زندگی جدا کرد، بیشتر ساعات خواب داشت و به طور صریح و به شدت خودمحور در تاریکی شبانه روزی که «اووک» بود، مراجعه کرد. من 11 سال داشتم و مجبور شدم بر روی وظایف داخلی یک زن کامل به منظور مراقبت از خواهر من اطمینان حاصل کنید که هر دو از خوردن، رفتن به مدرسه و بازگشت هر روز، حفظ یک خانه معتدل، درختان کریسمس کوچک و درخت کریسمس از شاخه های درخت و غیره و غیره و غیره. اگرچه متوجه شدم این به نظر می رسد مانند یک داستان سگ، اجازه دهید به شما اطمینان دهم که آن کوتاه مدت بود، و زمانی که من در نهایت وفاداری کور من به پدر من را رها کرد و با حقیقت ساخته شد، ما آن روز خیلی ربوده شد و جهان بعد از آن روشن و روشن بود. همچنین، واقعا خوشحالم که این اتفاق افتاد. تجربه کوتاه من در این واقعیت متناوب، برخی از اثرات شخصیت های عظیم را به وجود آورد، و گاهی اوقات در این مورد جالب بود: «این واقعا این چیزی است که همه چیز خودخواهانه را به کار می اندازد. از راه. منظورم این بود که سریع شدم با این حال، مهمترین اثرات آن بر من به عنوان یک فرد (به جز اینکه احساس می کنم قادر به دست زدن به بسیاری از خشمگین، weathering طوفان های زندگی، yadda yadda) a) اتصال خواهر من و من در یک روش unbreakable و ب) ساختن بیت های ظاهرا واضح فرایند زندگی (غذا، هدایای کوچک، چیزهایی مانند چراغ های کریسمس و تخم مرغ عید پاک و دستکش های بسیار گرم) به عنوان عناصر گرانبهائی که ما اغلب آنها را فراموش می کنیم. اما ما در حال بحث در مورد جاده، اینجا. تاکید بر چیزهای بسیار گرانبها بخش زیادی از داستان را تشکیل می دهد. بسیاری از آنچه که ممکن است برخی از آنها در طول رمان بخوانند â € œfillerâ €؛ توصیف غذا، فرآیند تهیه وعده های غذایی، شخصیت هایی که لایه ها را از طریق لایه جدا می کنند تا خود را در حمام بسیار نادر گرم که آنها موفق به انجام آن می شوند، تمیز کنند و هر لکه ای از لباس ها را بشورند، بسته شدن زخم، کشیدن یک زانو بر روی زخم. اگر چه شکل هر جمله از کل رمان حتی ممکن است به طور قطع قرکت در نظر گرفته شود، این انتخاب آگاهانه است. هر جمله به عنوان یک شیء گرانبها، یک چیز ساده ساده است که در سادگی آن، برخی از توصیفهای نفیس در فرایند زندگی و دوست داشتن است. حتی گفتگوها لخت شده اند و عشق بی حد و حصر را به نمایش گذاشته اند ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جاده


 کتاب علیاحضرت ملکه
 کتاب هیاهوی افرا
 کتاب تلخاس
 کتاب شب اتفاق افتاد
 کتاب آوار
 کتاب واریسیدن غروب