کتاب زنبق دشت

اثر اونوره دو بالزاک از انتشارات مهراندیش - مترجم: مهدی سجودی مقدم-بهترین رمان

من و هانريت تا مدتی بعد از غروب مانديم زير درخت‌های اقاقی. بچه‌ها دور و برمان می‌پلكيدند و خودشان را سپرده بودند به نور دمدمه‌های غروب آفتاب. وقتی كلمات كاری از پيش نمی‌برند، اين خاموشی بود كه وفادارانه به خدمت جان‌های ما می‌آمد. نيازی هم نبود كه دعوت بوسه‌ای در كار باشد، روح‌های ما بی‌هيچ مانعی با هم در رفت و آمد بودند، هر دو از جادوی نشئه‌ای فكورانه سرمست می‌شدند، در تلاطم مواج يك رويا شناور بودند. در ژرفای يك رود غوطه می‌خورند، مثل دو پری دريايی زيبا و بشاش از آن بيرون می‌آمدند و بی‌آنكه پيوندی از نوع خاكی‌اش آن‌ها را به هم متصل كند، تا هر چقدر كه شور و التهابشان می‌طلبيد، در هم گره می‌خورند؛


خرید کتاب زنبق دشت
جستجوی کتاب زنبق دشت در گودریدز

معرفی کتاب زنبق دشت از نگاه کاربران


مشاهده لینک اصلی


مشاهده لینک اصلی


مشاهده لینک اصلی


مشاهده لینک اصلی


مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب زنبق دشت


 کتاب علیاحضرت ملکه
 کتاب هیاهوی افرا
 کتاب تلخاس
 کتاب شب اتفاق افتاد
 کتاب آوار
 کتاب واریسیدن غروب