از نگاههايشان احساس آرامش میكرد. باعث میشد به ياد بياورد كجاست و بلندبلند بخندد و بداند تنهاست، تنها در برابر اين همه آدم، تنها در برابر حمايت كسی كه بگويد او سيبيل داشته، مثل يك پدر، مثل حافظهای كه درست كار كند. اما اينجا ظاهرا تنهايیاش جلب توجه نمیكرد. آنجا راحت میتوانست همه چيز را به دست فراموشی بسپارد. كارش را فراموش كند و كار جديدی دست و پا كند و زندگی را از سر گيرد. آنجا يا هر جای ديگری، هرجا كسی او را نشناسد، هرجا كسی از اينكه او سيبيل داشته تعجب نكند. بايد از صفر شروع میكرد و برگ جديدی از زندگیاش را ورق میزد، گرچه در اين كرهی خاكی همه چيز به اندازهی كافی غمانگيز بود، اما مورد او كمی فرق داشت؛
خرید کتاب سیبیل
جستجوی کتاب سیبیل در گودریدز
معرفی کتاب سیبیل از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سیبیل
خرید کتاب سیبیل
جستجوی کتاب سیبیل در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی