کتاب شب جاهلان

اثر منصور علیمرادی از انتشارات نشر نون-بهترین رمان

صدای جوانانه‌ی موسی سحر داشت؛ ساحرانه می‌خواند، غريب و جادويی و دلنواز. ذهن مردان كار و كشت را به دوردست‌های جوانی می‌برد؛ به عاشقی‌ها و اشتياق‌ها، كشتی گرفتن‌های سر خرمن‌جای، به كانال‌بندی‌های دسته‌جمعی، به روزگاری كه دختران جوان به خوشه‌چينی می‌آمدند و مردان عزب دل در گروی زنی داشتند. موسی جوانی را دوباره در دل‌های مردان كار و كشت شعله‌ور می‌كرد؛ طراوت سال‌های پرباران را، حرارت جودرو، باران‌بارهای بهاری كه شتررود را به طغيان وامی‌داشت، گاه رام كردن اسبان سركش خان كه دختران جوان را از كپرها به تماشا می‌كشاند در ميدانگاهی ده. نوای نی انگار از ميان استخوان‌های مردان پير می‌آمد. ميرزا می‌نواخت، موسی می‌خواند، دل‌ها گر می‌گرفت و خيالات در سرها بسط می‌یافت. «دم صبحی ز بندر بار كردم / چه بد كردم كه پشت بر يار كردم. رسيدم بر لب نهر شتررود / نشستم گريه‌ی بسيار كردم. » پيرمردی از ته كنتوك ناليد: «شير مادرت حلال، موسی جان.»؛


خرید کتاب شب جاهلان
جستجوی کتاب شب جاهلان در گودریدز

معرفی کتاب شب جاهلان از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب شب جاهلان


 کتاب علیاحضرت ملکه
 کتاب هیاهوی افرا
 کتاب تلخاس
 کتاب شب اتفاق افتاد
 کتاب آوار
 کتاب واریسیدن غروب