کتاب محاکمه

اثر فرانتس کافکا از انتشارات ماهی - مترجم: علی اصغر حداد-بهترین رمان

یوزف ک. کارمندِ فروتن ِ بانک، یک‌روز بامداد پی می‌برد که بدونِ ارتکاب گناهی‌ مشخّص، متّهم شده است. به‌ گمانش، اثباتِ بی‌گناهیش ساده است، ولی به‌زودی خود را در دنده‌ها و چرخ‌های ماشین ِ تودرتوی محاکمه‌ ای گرفتار می‌یابد که راه‌بَرَنده‌اش عدالتی‌رنج‌ناک است و نماینده‌گانش کارمندانی‌دون‌پایه و مستقر در دفترهایی پلیدند. "یوزف ک." که ازین‌ دیوستان و جهانِ پوچ می‌هراسد ولی هم‌چنین به‌سوی‌اش کشیده می‌شود، دیگر خودش نمی‌داند که آیا بی‌گناه است یا گناه‌کار. با این‌همه دل‌اش می‌خواهد زنده‌گی کند، اما توانِ بایسته‌ی پایداریبا دو دُژخیمی‌را ندارد که، به‌سانِ دو آدم‌کُش، و به‌نام ِ عدالتی‌که وجود ندارد، به‌آهنگِ دادگستردن به‌سراغ‌اش می‌آیند.


خرید کتاب محاکمه
جستجوی کتاب محاکمه در گودریدز

معرفی کتاب محاکمه از نگاه کاربران
چند شب پیش فیلم «بزرگراه گمشده» از دیوید لینچ را دیدم. بعد از فیلم، به عادت همیشگی، فوری مرورگر اینترنت را باز کردم و سرچ کردم: Lost highway WTF!
قبل تر که فیلم «کله پاک کنی» را دیده بودم هم مشابه همین را سرچ کردم و همین طور قبل ترش که «مالهالند درایو» را دیده بودم. هر بار هم کلی نتایج خنده آوری پیدا کردم! بیننده هایی که از روند آشفته و هذیان گونۀ فیلم به سر درد افتاده بودند و با عصبانیت می خواستند بدانند این دیگر چی بود که دیدند؟ و دیگرانی که جواب داده بودند و سعی کرده بودند برای اتفاقات نامربوط فیلم به هر زور و زحمتی که شده توجیهی عقلانی پیدا کنند، حتی توجیهاتی خنده دار و آبکی. تماشای این تلاش های مذبوحانه برای جا دادن یک تجربۀ آزاردهندۀ غیرعقلانی در قالبی که نظم و معنایی عقلانی پیدا کند، همیشه برایم خنده دار بوده و هست. نه فقط راجع به فیلم های دیوید لینچ. راجع به تمام به اصطلاح تفسیرها و تحلیل هایی که سعی می کنند وقایع یک داستان را به شکلی نمادین یا به هر ترتیب دیگر، به گونه ای بازسازی کنند که آن آزاردهندگی ناشی از توجیه ناپذیری را از دست بدهند، و با فهم هر روزه سازگار شوند.
داستان های کافکا از همین دستند. داستان هایی که وقتی در آن ها غرق می شوی دنیایی غریب و وهم انگیز را تجربه می کنی. دنیایی کاملاً شبیه به همین دنیای خودمان، ولی غیرقابل توضیح با قواعدی که به آن خو کرده ایم. به همین دلیل وحشتی بیان نشدنی در طول داستان جریان دارد. در مقابل، تفسیرها و تحلیل هایی که از داستان های کافکا شده، به طور کامل از دنیایی که کافکا می خواسته خلق کند بیرون است، و حتی تلاش می کند آن را تخریب کند. تلاش می کند همۀ آن احساس های بیان نشدنی را با تفسیرهایی پیش پا افتاده، در قالب های عقلانی جا بدهد: سوسک مسخ؟ انسان از خود بیگانه، دستمالی شده ترین و در نتیجه پیش پا افتاده ترین مفهوم قرن نوزدهم و بیستم. دادگاه محاکمه؟ بوروکراسی فاسد.
وقتی در صفحات اینترنت می چرخم و توجیه های خنده دار آدم ها راجع به فیلم های لینچ را می خوانم، همیشه یک فکر در ذهنم چرخ می خورد: این هایی که فیلم را این طور تفسیر و فهم کرده اند، پس از چه چیز فیلم لذت برده اند؟


پ ن:
این ریویوی قدیم من از محاکمه است، آیا من هم به دنبال تفسیر عقلانی این رمان بودم؟

معروفه که میگن اسم «ک» برای شخصیت اول، نشون دهنده ی اینه که کافکا نمیخاد شخصیت پردازی بکنه. نمیخاد شخصیتش حتا اسم داشته باشه. این، شاید مهم ترين خصوصيت «ک» باشه. بی هویت و بی شخصیت بودنش. شخصيت انفعالى داشتنش. او همواره محكوم بوده، همچنان كه در دادگاه بى نام و نشان محكوم میشه. محكوم بوده كه جهان و ديگران هويتش رو تعيين كنن. همیشه همراه با جهت جهان اطرافش حرکت میکنه. عموش به جاش تصميم میگیره. دخترك ناقص الخلقه به جاش تصميم میگیره. وكيلش به جاش تصميم میگیره. رييسش به جاش تصميم میگیره و نهايتاً، دادگاه به جاش تصميم میگیره. سعی میکنه كه مبارزه كنه و عليه همه ى اين ها بشوره، ولى شكست میخوره. (view spoiler)[و در انتها، در برابر اين تقدير گريزناپذير تسليم میشه و خودشو به دست جلادها میسپره. (hide spoiler)]

مشاهده لینک اصلی
701. Der Prozess = The Trial, Franz Kafka
محاکمه - فرانتس کافکا (نیلوفر) نسخه دیگر با ترجمه امیر جلال الدین اعلم
عنوان: محاکمه؛ نویسنده: فرانتس کافکا؛ مترجم: حسینقلی جواهرچی؛ تهران، فرخی، 1353؛ در 216 ص؛
عنوان: محاکمه؛ نویسنده: فرانتس کافکا؛ مترجم: امیرجلال الدین اعلم؛ تهران، کتابسرا، 1370، در 342 ص؛ تهران، نیلوفر، 1370؛ در 342 ص؛ چاپ هفتم 1387؛ چاپ یازدهم 1395؛
عنوان: محاکمه؛ نویسنده: فرانتس کافکا؛ مترجم: منوچهر بیگدلی خمسه؛ تهران، نگارستان کتاب، چاپ دوم 1395؛ در 314 ص؛
عنوان: محاکمه؛ نویسنده: فرانتس کافکا؛ مترجم: علی اصغر حداد؛ تهران، ماهی، 1388؛ در 271 ص؛ چاپ ششم 1393؛ شابک: 9789649971544؛
مترجمهای دیگری که محاکمه را ترجمه کرده اند: حمید احیاء تهران، نیلا، 1392، در 100 ص؛ شابک: 9786001221026؛ سارا رحیمی، تهران، قاصدک صبا، 1389، در 283 ص؛ شابک: 9786005675016؛ محمد رمضانی؛ تهران، کوله پشتی، 1391، در 310 ص؛ شابک: 9786006687087؛ کامل روزدار، تهران، اشاره، 1395؛ در 504 ص؛ شابک: 9789648936902؛
رمانی ناتمام از فرانتس کافکا ست که نخستین بار در سال 1925 چاپ شد. از مشهورترین آثار ایشان ست. داستان مردی که به دست حاکمی خارج از صحنه و دور از دسترس، به جرمی که ماهیت جرم در طی داستان نیز برای خوانشگر مشخص نمی‌شود، دستگیر و مجازات می‌شود. همانند سایر آثار کافکا محاکمه هم کامل نشد، اگرچه فصلی دارد که در آن، داستان به سرانجام هم می‌رسد. پس از مرگ کافکا، دوست و فعال ادبی اش ماکس برود نوشته‌ ها را برای چاپ آماده کرد. برای دانستن این که چه کسانی به جای «ک» تصمیم میگیرند و سرانجام چه میشود بهتر است کتاب را بخوانید

مشاهده لینک اصلی
کافکا سخت است کافکا بازی نمی کند و او زندانیان را نمی گیرد. in کوره @ پیام خود را از رفتار بی رحمانه، غیر قابل فهم در زندگی و ناتوانی فرد او قطعی، خشن و اعمال با dispassion بی رحمانه با یک سادیست است. زندگی می کند و پس از آن شما می میرند، به تنهایی، گیج و بدون داشتن کوچکترین تصور بزرگ بزرگ چرا. سرگرم کننده متعجب؟ تکمیل محاکمه من سر در گم و عاطفی دور باقی مانده بود، مانند احساسات من به دنبال به فاصله میانی واقعا قادر به تمرکز و یا من با هر گونه ورودی فراهم می کند گیر شد. من احساس خجالت و کمی احساس خستگی می کردم و نمی توانم بگویم از این احساس لذت می برم. گفتم، آیا باید این را بخوانید؟ کاملا و بدون سوال دیدگاه کافکا و توانایی انعکاس عمق اسرار موجود بودن، تاریک و غم انگیز است، زیرا ممکن است پاسخ هایش (یا عدم آن) باشد، چیزی است که باید درک شود. کار او € |sâ € |brilliant. خواندن آن باعث شد که من احساساتی در زمانی که افتخار و در برخی موارد فوق العاده احمقانه. وقتی که من نگاهی به معنای عمیق تر که او سعی می کند از طرز نثر خود استفاده کند، اتفاق افتاد، اتفاق افتاد. در آن لحظات، من به شدت سعی می کنم برای ایجاد یک جایگاه روانی محکم که از آن برای کشف ایده بعدی کافکا باشد. Unfortunatelyâ € |Stupid، که در اغلب موارد اتفاق افتاد، رخ می دهد زمانی که درس کافکایی بعدی می گزاف گویی کردن سر ضخامت من، و من جای پای شکننده من از دست دادن و رفتن کشویی به پایین کوه جهل است. برای رسیدن به این اجلاس دشوار بود و من مجهز بودم. با این حال، لحظاتی از وضوح و چشمک زدن بینش بیش از اندازه کافی بود تا تجربه ای را که قصد داشتم تکرار کنم تا آن را درست کنم یا حداقل تلاش کنم. داستان: â € œSomeone باید جوزف ک.، برای هر چیزی بدون واقعا کار اشتباهی انجام نخبه ی کار تمسخر اند، او یکی خوب morning.â € مانند گرگور زامزا در مسخ دستگیر شد، ما به Kafkaâ € ™ ثانیه شخصیت معرفی پس از آسیب است انجام شده است ما شاهد نابودی نیستیم، رخ داده است. ما شاهد پیروزی هستیم، تمیز کردن. جوزف K، افسر بانک معتبر، می بیند که او به جرمی متهم شده است که ماهیت آن هرگز به او گفته نمی شود. ما از اوضاع به وضعیت او پیروی می کنیم، زیرا تمایل او برای یادگیری ماهیت جرم او منجر به اختلاف بیشتر و اختلاف بیشتر می شود. او قصد دارد در جهل باقی بماند. \"من این کتاب ها را احتمالا کتاب های قانون می دانم، و این بخش مهمی از عدالت است که در اینجا باید محکوم شود، نه تنها در بی گناهی بلکه در جهل و نادانی\". ملاحظات: بسیاری از تم ها در اینجا حضور دارند سخت است که تمام آن را در سر من نگه دارم. در سطح، ما یک حمله ماهرانه به توتالیتاریسم و ​​شر از بوروکراسی بی فکر که مستلزم حرکت و پاسخگویی به هیچ کس نیست، باعث می شود فرد به عنوان گریس برای حرکت مداوم خود را. این به تنهایی به اندازه کافی ترسناک است و تصاویر کافکا از اینرسی غیر قابل تحسین سرکوبگر، عکس های کوچک و یا جهنم است. با این حال، به نظر می رسید که خیلی بیشتر از آن بود که کافکا گفت، بسیاری از سطوح بیشتر که می تواند درک تمایل سکولار تاریک خود را. سیستم به عنوان زندگی خود و بوروکراسی به عنوان سرنوشت و مبارزه بی فایده مردانه علیه نیروهایی که علیه او در برابر جهان قرار گرفته است. کافکا همچنین به عنوان یک مثل در کلیسای جامع ارائه می دهد. من هنوز سعی می کنم که مغز کوچکم را به طور کامل در اطراف آن قرار دهم، اما احساس غم و اندوه و ناامیدی این داستان همچنان یک پانک خفیف بود. â € ~ هر کس در تلاش برای رسیدن به قانون است، پاسخ به مرد، چگونه آن را در بر دارد، پس، که در تمام این سالها هیچ کس به دنبال پذیرش، اما من؟ دروغگو متوجه می شود که مرد نزدیک شدن به او و شنیدنش شکست خورده است، بنابراین او در گوشش مسلط است: هیچکس جز شما نمی تواند از طریق این درب پذیرایی کند، زیرا این درب برای شما طراحی شده است. من اکنون قصد دارم آن را تعطیل کنم. »و بعدا در همین گفتگو،\" لازم نیست که همه چیز را به عنوان درست انجام دهیم، باید تنها آن را بپذیریم \". با این حال، همانطور که غم انگیز و مبهم به عنوان داستان است لحظاتی وجود دارد که به طرز شگفت انگیزی نوشته شده است که در واقع من خود را در حال خندیدن با وجود تنوع کلی داستان می بینم. سخنرانی نقاش به K در مورد استراتژی های مختلف و فرآیندهای دخیل در جستجو از جمله «تبرئه واقعی»، «تضمین صحیح» و «ترویج» چیزی جز نابغه نبود. در حقیقت، با توجه به این که رمان تنها 200 + صفحه است، من فکر می کنم این صفحات 15-20 ارزش خواندن کل رمان است. به طور کلی، من بسیار راضی هستم که در نهایت این را به عنوان یک تمرین شخصی به جای یک ترومای مدرسه ای مطالعه کنم. من خیلی از این کارها را کردم شاخه هایی از کتاب وجود داشت که آن را آهسته و پرتلاطم یافتم، احتمالا به دلیل اینکه من در پایه کوه نئونورانس گیر افتاده بودم و ایده های کافکا را درک نکردم. با این وجود، برای خواندن وقت خشك كردن، كافكا به اندازه کافی كافی نیست كه شما به سادگی از پروزه لذت ببرید. پروسس او خوب است، اما این یک سیستم تحویل کاربردی برای ایده های تفکر افکار خود است تا زیبایی کلمات خود. بنابراین، برای لحظه ای، و با توجه به ...

مشاهده لینک اصلی
لازم نیست همه چیز را به عنوان درست بپذیریم؛ تنها باید آن را بپذیریم؛ چیزی که حقیقت عمیقتر از واقعیت استعاره است؛ واقعیتی است که ما از طریق جهان، از معانی، منطق و نظم به نیروهای گنگ، کور . این همه می تواند برای حفظ سلامتی در واقعیت پوچ بودن وجود داشته باشد، اما ارزش آن چیست؟ آیا ما درختان در نیروی زمینی نیروی باد با مشت های ما داریم؟ آیا زندگی عشق عاشق سابق سرد و عجیب و غریب است که با ما درگیر می شود در حالی که تنها با خود نگران است؟ در یک زندان غیر منطقی، که در آن نظر توده ها، عالی است، منطق چیست؟ Franz Kafkaâ € ™ ثانیه دادگاه دنیایی که همه ما در آن زندگی می کنیم، از طریق لایه هایی از تمثیل ها باز می شود تا معبد را از دید ساده پنهان کنیم. در سطح آن، یک بررسی عالی بوروکراسی و بورژوازی با یک سیستم حقوق بسیار پیچیده و دور از دسترس است که حتی اعضای کلیدی قادر به حل و فصل پیچیده پیچیده آن نیستند. با این حال، این داستان یک محاکمه - \"یکی که هرگز رخ نمی دهد به غیر از یک دستگیری و یک کنفرانس منحصر به فرد است که هیچ جایی\" - بیش از یک جنایت نامشروع - به عنوان یک تمثیل وحشیانه برای وجود ما در یک پارادایم اجتماعی قضایی زیر دیده بان خدا که ظروف را از آتش جهنم به گناه. این دنیایی است که منوس انسان فقط یک درگاه است. محاکمه برای ضعف قلب یا روحیه شکننده نیست، در حالی که ضعف در ضخیم پوشیده شده است، همچنین با حس شگفت انگیزی از طنز و پروسس مایع نفوذ می کند که صفحات تلنگر می شود و ساعت های خواندن به جلو به سوی سپیده دم می زند. این یک کمدی کمدی کمدی انسان است که پر از خلاص شدن از طنز طنز است. دیدگاه کابوس کافکا، ضربان قلب موجودات ما است، که در هنگام اعمال منطق به واقعیت پوچ و در عین حال واقعی طبیعت زندگی، مزخرفی ناخوشایندی را نشان می دهد. برخی از افراد باید Josef K. را برای یک صبح بدون داشتن هر کاری اشتباه انجام داد، او دستگیر شد. این خط باز به یاد ماندنی، تصویری کامل برای کافکا و جوزف ک.، جهان است. یک نفر می تواند از بی گناهی خود مطمئن باشد، اما هنوز هم به همان تیغه می افتد. شگفت انگیز ترین و دقیق ترین تصویر بشر در زمانی که K. برای دیدن نقاش در محله های فقیرنشین پیدا می شود پیدا می کند ... یک مایع زرد رنگ، بخار زده می شود که قبل از آن یک موش به داخل فاضلاب نزدیک می شد. در پایین این مراحل، یک کودک کوچک روی زمین گریه می کرد، اما گریه می کرد، اما به سختی می توانست از سر و صدای ناشی از یک ورق فلزی شنیده شود.\nما، بشریت، در یک بیابان سمی غرق می شویم و از طرف والدین غایب نادیده گرفته می شود و نادیده گرفته می شود. حتی از راهزنان متوقف نمی شوند که به کودک کمک کنند یا حتی دور باشند، زیرا سر و صدا صنعت غرق آن می شود. این یک جهان است که شرکت ها \"مردم\" هستند و زندگی واقعی به \"نوشیدنی\" شرکت می آید، جایی که مفاهیم پولی انتزاعی بی روح، اولویت بالاتری نسبت به گوشت مشترک خود دارند و خون. بدترین قسمت این است که ما این را قبول میکنیم. ما خط حزب را می کشیم، ما چیزی را بی معنی می پذیریم و تنها با پذیرش جمعی ما قدرت را می پذیریم. â € ~ شما ممکن است سوء استفاده کنید که این محاکمه در همه نیست، â € می گوید K. به دادگاه، â € ~ شما کاملا درست است، زیرا تنها محاکمه است اگر من آن را به عنوان به رسمیت شناختن این. اظهار نظرهای سیاسی من نیستم، فقط این واقعیت است که بسیاری از جامعه ما، اقتصاد و ساختار سیاسی تنها به این دلیل وجود دارد که ما آنرا به رسمیت شناخته ایم و معنی آن را به معنای ذاتی بی معنی بیان می کنیم. بچه ها، مانند فرزند گریختن در استخر کثیف زرد، یک عنصر کلیدی در رمان هستند. والدین آنها هرگز آشکار نیستند و مانند حیوانات وحشی عمل می کنند. دختران جوان بیرون از آپارتمان نقاشان، منعکس کننده توده های وحشی بی رحمانه، دفاع از احترام به حریم خصوصی و پریدن به مکان هایی هستند که آنها نمی خواستند، مورد نیاز و یا حتی باید به سادگی به این دلیل باشد که می توانند باشند. یکی از دخترها به عنوان یک مرد و یک بزرگسال شناخته شده است، اما پر از جنس است که او بیش از K است. â € ~ نه جوانان و نه تغییر شکل خود را از فساد اولیه خود جلوگیری کرده است. â € این دختران، به ما گفته شده، همچنین متعلق به دادگاه، محل دیگری است که شخصیت آن بیشتر شبیه حیوانات نسبت به انسان است، در حالی که در مورد کسانی که در اطراف آنها با شهوت خویش هستند، شگفت زده می شود. به عنوان مثال، دانشجویان در دادگاه اتاق زیر شیروانی که از طریق قدرت خود بر سلطه بر زنان متاهل تأکید می کنند، نگاه کنید. او نیز با پاهای کلاسیک کمی تغییر کرده است که به ذهنیت های کلاسیک شیطان، با لگن حیوانات و پای کوه های خود، و ریش های قرمز پرحرارت مانند چیزی از طبیعت و نه جامعه شهری می پردازد. او همچنين با دست دشمنان خود دشمن را مانند يک سگ در دست دارد. (مثل يک سگ، خط آخر گفت و گو در رمان، در مورد يک اعدام خشونت آميز و ناگهاني است. ظاهرا هيچ موردي از جانوران وجود ندارد از جهان است.) چه کسی انتظار دارد یک مرد تحصیلکرده در قانون پاسخ دهد. حتی تمام کتاب های درسی واقعا فقط پورنوگرافی هستند، دادگاه به جای منطق و استدلال آموخته با خواسته های بدنی پر شده است. این نیروی طبیعت K است و همه ما با تلاش برای اضافه کردن مبارزه می کنیم ...

مشاهده لینک اصلی
آیا این تا به حال برای شما اتفاق افتاده است؟ شما از طریق یک کتاب با سرعت معقول، از پایین تا آخرین لحظات خود را شگفت زده می کنید، شما در رتبه چهار ستاره خوب قرار گرفتید، درست است که بخش های بسیار خوبی داشت اما در نهایت شما نمی توانستید بگوئید که این شگفت انگیز است. و تمام ناگهانی آخرین بخش به چهره شما می افتد، شما بر روی الاغ خود را با وزن کلمات که در اطراف سر خود را به آرامی از قدرت خالص ادبی تقلید می کنند، به قتل می رسانید، و شما قسم می خورید که این کتاب زمزمه می کند شما هیچ چیز نمی دانید، شما از طریق صفحات شگفت انگیز خود را از بین می برید، زیرا نویسنده شما را پشت سر می گذارد. اگر این را بدانید، این کتاب را بخوانید. اگر شما داشته باشید و بیشتر از همان ترجيح داشته باشید، قبل را ببینید. اکنون خلاصه Goodreads این کتاب را دوباره می خوانید؟ سفر وحشتناک و روانی. بله، من فکر می کنم شما می توانید این را بگویید. منظورم این است، وحشتناک است، این روانشناسی است، و آن را برای یک جهنم سوار می کند. اما، شما می بینید، این سه کلمه با هم به هم پیوسته احساس عجیب و غریب دیگران را بیان می کنند، برخی از طنز شیطانی آن کابوس یک واقعیت است که معمولا در مورد رفتار خود بسیار خوب است. مشکل این موضوع این واقعیت است که این داستان نزدیکتر به واقعیت بیشتر از اکثر کتابهایی است که رویای انجامش دارند. هیچ پیچیدگی غم انگیز از کل واقعیت وجود ندارد. این واقعیت است و نیازی به کمک نیست که الهام بخش ترین تروریسم را داشته باشد. آرمان های بی گناهان. روش های شگفت انگیز دادگاه ها توسط دادگاه های دیگر محاصره شده است. فایلها به تاریکی ناپدید می شوند. این کتاب ها احتمالا کتاب های قانون هستند و بخش مهمی از این عدالت است که شما باید نه تنها در بی گناهی بلکه در جهل و نادانی نیز محکوم شوید. @ باید این کار را بکنید ، @ گفت: زن، که او را کاملا نمی دانستند.\nقضاوت به وسیله اتهامات به جای دادرسی تعیین می شود. @ ما فقط مجازات می شویم چون ما را متهم کردید؛ اگر شما نداشتید هیچ اتفاقی نیفتاد، حتی اگر آنها چیزی را که ما انجام داده بودند کشف کرده بودند. آیا این عدالت را می گویید؟\nگناه تا زمانی که اثبات شده کمتر مجازات. به جای مدارک حقوقی، از طریق اتصالات مناسب کمتر گناهکار باشید. بی قید و شرط با تاریخ انقضا. شکایات در مورد هر گونه بی عدالتی قبلی که موجب اجتناب ناپذیری می شود و برای چه چیزی؟ امیدواریم که آینده بهتر باشد؟ چه تفاوت هایی برای شما ایجاد می کند، زندگی فردی که در حال حاضر در معرض خطر است؟ آونگ نامرئی همچنان بر روی گودال نامرئی دیگر متوقف خواهد شد و هر جنبش مستقیم شما همچنان در تاریکی قانون فرو خواهد ریخت و هیچ چیزی جز یک حس ساختمان از اضطراب و ناامیدی نخواهد بود. نگاهی به قانون گذشته و از همه مهمتر قانون فعلی نگاه کنید و به من بگویید هیچ کدام از اینها در روزهایی که بانک ها بیش از حد بزرگ هستند را به عدالت آورده و همه چیز را از فرد به دولت در دست بگیرد فردا بهتر از مبارزات ناجوانمردانه امروز. @ نه، @ گفت که کشیش،it لازم نیست که همه چیز را به عنوان درست بپذیرد، تنها باید آن را در صورت لزوم قبول کنید. @\nتاریخچه خود را تکرار می کند. تاریخ خود را تکرار می کند. شخصیت خود را تکرار می کند. دریافت آن چیست؟ فهمیدم؟ خوب. چیزی که در مورد آن چیز دیگری است به طور کامل است.

مشاهده لینک اصلی
این کتاب من را تحقیر می کند من نمی توانم فکرش را بکنم زیرا سوالات، سوالات و سوالات بیشتری دارم. من بسیاری از سوالات بدون جواب را دارم که هرگز پاسخی را نمی دانم و آن را به آرامی من را می کشند! محاکمه چیست؟ آيا كسي مجرم است يا بيگناه است؟ آیا این رمان یک توالی کابوس یا مواجهه با آن است؟ چرا کاراکترهای زیادی از این بابت حرف نزده اند؟ و این شخصیت مرموز در پایان رمانی است که سرنوشت کاس را شاهد است؟ فقط سوالات زیادی وجود دارد، اما هیچ پاسخی به آنها داده نشده است! این ناامید کننده است، بنابراین ناامید کننده است. رمان خواننده را با احساس غم انگیزی از ناراحتی می بیند. هیچ توضیحی قطعی برای آنچه در واقع اتفاق افتاده وجود ندارد. هیچ منطقی از وقایع وجود ندارد. اما، پس K نمی داند یا؛ او فقط به عنوان خواننده اشتباه گرفته شده است. این حوادث کاملا غیرقابل توضیح و غیر قابل تشخیص هستند بنابراین، محاکمه کافکا با من برای بقیه زندگی من باقی خواهد ماند، همانطور که این رمان عجیب و غریب را دوباره و دوباره بررسی می کنم. هیچ پاسخی ندارد! K از خواب بیدار صبح روز سی ساله خود می گذرد؛ او خارج از اتاق خود می رود و چندین مرد صبحانه می خورد. او اطلاع دارد که او دستگیر شده است؛ مردان به او نمی گویند چرا؛ آنها ترک می کنند و او می تواند در مورد زندگی روزمره خود زندگی کند، اگرچه او باید هفته آینده در دادگاه شرکت کند. آنها یک محل را به او می دهند، اما هیچ وقت. او می رسد او برای چیزی که او را از آن مطلع نکرده است متهم شده است. او از اتاق بیرون می آید و از زمان حال از اوضاع شگفت زده شده است. او تلاش می کند تا بی گناهی خود را اثبات کند، اما چیزی که او بی گناه است نمی داند. یک سال بعد، در سی سالگی خود، (نگاه به اسپویلر) [دو مرد می رسند و او را به قتل می رسانند؛ او به یک معدن استخراج شده و به قتل رسیده است. (پنهان کردن اسپویلر)] خواننده ایده بسیار کمی دارد که چرا اتفاق افتاده است. @ یک نفر باید در مورد کیفر افشاء کرده باشد، برای یک صبح او دستگیر شد، هرچند که او هیچ کاری نداشت. در حقیقت، دادگاه با استفاده از تکه تکه شدن در طرح خود به منظور ایجاد ماهیت غیرقابل پیشبینی از ملاقات ها، مانند در فصل سوم زمانی که او تلاش می کند یک ورزشکار را از یک دانش آموز بد و غمگین نجات دهد. او زن و شوهر را در تعطیلات تعقیب می کند، جایی است که او میبیند مه و مجبور به عقب نشینی است. این رویداد هرگز ذکر نشده است. وضعیت کابوس است و مانند یک رویا به سرعت فراموش می شود. این به ما می گوید که هیچ معنی از دادگاه نبوده است. به ما می گوید که هرگز پاسخی نخواهیم داد. دقیقا این دادگاه عاقلانه است؟ دادگاه که محاکمه را انجام می دهد، حتی بیشتر رازگزار است. فقط کسانی هستند که می توانند با روان شناسی با تلاش اندک دستکاری کنند؟ آنها یک نظم قوی هستند، که توسط جلسات آنها همیشه در بالاترین طبقه ساختمان نشان داده می شود؛ این باعث حضور عجیب و غریب و معتبر آنها می شود. حتی پیشنهادی وجود دارد که این دادگاه جلسات را در هر و هر ساختمان در شهر برگزار می کند که دوباره عجیب تر می شود. @ چهره هایی که او را احاطه کرده اند! چشمان کوچک سیاه چشمان گرسنه بود، گونه ها مانند مرداب های مستی افتاد، ریش های طولانی سفت و سخت بود، و هنگامی که روی آنها کشیده شد، به نظر می رسید که آنها فقط پنجه ها را تشکیل می دادند و ریش هایشان را نمی کشیدند. با این حال، â € \"و این کشف واقعی بود K. نشان می دهد از اندازه ها و رنگ های مختلف بر روی حلقه ژاکت خود را بر روی زره ​​پوشان سوسو زده است.این یک رویای است اما یک چیز که از طریق رمان باقی می ماند مشخصه از ک. او کاملا بلندی است او هیچ کدام از ویژگی های دلپذیر را ندارد، اما زنان به نظر می رسد در موارد متعدد خود را به او پرتاب کنند. این در دنیای رویایی واکنش نشان می دهد، زیرا تنها در دنیای رویایی مردی مانند K می تواند چنین زن زنی باشد. او پوچ و ناتوان است و سرنوشت ناعادلانه خود را می پذیرد، بنابراین تنها رویایی می تواند یک سایه ی یک مرد مانند K را جذاب و غیر قابل مقاومت کند. او فکر کرد تقریبا شگفت زده شد: اول، فرای لین برستنر، و سپس دادگاه زن را به دست می گیرد، و در حال حاضر این پرستار کوچک است که به نظر می رسد میل منحصر به فردی برای من داشته است. @ به رغم بلندی و بی نظمی او، تنها شخصیت عقلانی در رمان. من می خواهم فکر کنم کمی از کافکا به اینجا می آید. من در تاریخ شخصی خود خواندن دارم و او یک مرد بسیار جدا بود. او در میان یهودیان کافر بود؛ او در دوران رضایت او دورتر و جنس مخالف قرار داشت. او به نظر نمی رسید که جا به جا شده باشد، شاید کمی از کافکا از طریق ک. در می آید. شاید او می خواست نشان دهد که چه چیزی را از بقیه تمدن قطع می کند. در مجموع، این یک قطعه ادبی معروف است؛ این یکی است که هر خواننده ی جدی قبل از مرگ باید خواند زیرا کاملا منحصر به فرد است. روایتی عجیب و غریب شبیه رویا است؛ وقایع آن بی معنی و غیر قابل نفوذ مانند کابوس است که با شما باقی می ماند. در واقع، این کتاب هرگز توسط کسانی که خواندن آن را فراموش کرده است، فراموش شده است، به عنوان سوالات پاسخ داده نشده برای بقیه روز خود را تحقیر. وقتی به فکر این کتاب بودم، به معنای واقعی کلمه نمیتوانستم بخوابم، به عنوان سوال «دقیقا این معنی چیست؟» در ذهنتان قرار دارد

مشاهده لینک اصلی
جهان بوروکراتیک شکنجه که در دادگاه توصیف شده است، همیشه به مناسبت مدرن به من حمله می کند. من تعجب کردم که آیا دادگاه ممکن است آغاز کند اگر کافکا در مقاله اخیر کنفرانس سال 2010 کپی رایت را رد کرد، اکنون او در مقابل لپ تاپ خود نشسته و از نظرات داوران خواسته است. یکی از آنها، مسلما یک زبان مادری انگلیسی نیست، یک صفحه از توصیه های معنی دار ارسال کرده بود، هر چند K مطمئن نبود که آیا توصیه هایش را درک می کرد. داور دوم فقط سه خط را در یک لحظه نادیده گرفت که باعث احساسات Ks شد. بعدا آن روز K قرار ملاقات با مشاور پایان نامه اش داشت و این را می فهمید که آیا بازنویسی مقاله برای ارسال به کنفرانس دیگری بهتر است یا اینکه می گوید که او یک خط را طراحی کرده است تا بتواند بر روی پایان نامه اش تمرکز کند. او در تلاش بود بین این دو دوره عمل تصمیم بگیرد، که هیچ کدام از آنها تا زمانی که افسرانش به آنجا نرسیده بود، به او تجاوز نکند. Frülein Müller، یک دختر خردمند، کمی ساخته شده، با موهای قهوه ای خالص، نوشته شده بود پایان نامه بسیار خسته کننده در معانی گفتاری از جنس تلفن؛ K هیچوقت جرأت نمیکرد از او بپرسد که چرا او این موضوع را انتخاب کرده است، که به نظر میرسد به طور متداول با رفتار معمول او سازگار است. امروز، او نیز در خلق و خوی بد بود. او نشست و لپ تاپ خود را بدون گفتن یک کلمه باز کرد و به سختی تایپ کرد. بعد از حدود بیست دقیقه، او نگاه کرد و آهی کشید. Problems؟ @ پرسید K.Früulein Müller دوباره آهی کشید. سپس، در یک مونوتیزم غیر منتظره، او بخوانید یک عبارتی خشن و غیرقابل انسانی، که K به آن توجه کرد. او، به طور معمول، خجالت زده بود تا کشف کند که او از لحاظ جنسی تحریک شده است؛ اما FrÃuulein Müller هرگز به چشم خود اجازه نداد از صفحه نمایش او جرقه بزند، و K کاملا مطمئن بود که هیجان لحظه ای او متوجه نشده بود. او نتیجه گرفت و یک صفحه گسترده را باز کرد. آیا شما اعتقاد دارید که او در اینجا خود را لمس می کند یا فقط می گوید که او در فانتزی خود چنین کاری را انجام می دهد؟ »او خسته شد. @ من فکر می کنم آن را تنها در فانتزی، @ او بعد از مدتی گفت. @ اما من مطمئن نیستم شاید 60٪. @ FrÃleulein Müller دو جعبه را در صفحه گسترده اش پر کرد. @ حالا، فرض کنید که او گفت: \"باید به جای\" باید در آخرین جمله باشد. آیا قضاوت شما هنوز هم یکسان است؟K از او خواسته بود دوباره جمله را بخواند. @ من می گویم که آن را به احتمال زیاد ساخته شده، @ او گفت، پس از تفکر دقیق تر. @ 80٪. من مطمئنا مطمئن نیستم. @ FrÃleulein Müller دو جعبه دیگر را پر کرد و چهره های جدیدی که در پایین صفحه ظاهر شد را مورد بررسی قرار داد. @ نه از لحاظ آماری قابل توجه است، @ او گفت: در لحن تحریف شده است. @ من می دانم که نباید تمام وقت را چک کنم، اما نمی توانم به آن کمک کنم. من نیاز به داده های بیشتری دارم. @ K چندین بار در مورد درخواست فرولین میرل که از نمونه هایش آمده بود، متاسف شد، اما می ترسید که این ممکن است مزاحم ظاهر شود؛ او تقریبا هیچ چیز در مورد زندگی شخصی اش نمی دانست. او ناگهان متوجه شد که او قصد دارد مشاور خود را در عرض یک چهارم یک ساعت ببیند. عذرخواهی ناخوشایند، او روی کت خود قرار داده و چپ می کند. پیاده روی در محوطه دانشگاه، با این حال، کوتاه تر از او به یاد می آورد، و او در زمان مناسب وارد شده است. پروفسور Holz شگفت زده کرد تا او را ببیند، و K به او یادآوری کرد که آنها موافقت کرده بودند که دیدار کنند. با وجود اینکه او در اواسط دهه چهل بود، مشاور او کشته شد و به طور کامل طاس شد. او جایگاه دوم را در دانشگاه دیگری داشت و به ندرت در دفتر او پیدا شد؛ به طور معمول K خوشحال خواهد شد که او را زده و می تواند از مشاوره بپرسد، اما امروز او نمی توانست به چیزی که می گفت فکر کند. او منتظر پروفسور هولز بود که این ابتکار عمل را انجام دهد. مشاور K به نظر می رسید به همان اندازه در از دست دادن. او قبل از صحبت کردن دقت کرد و عینک های بی مزه اش را برداشت. پس، K، @ او شروع کرد، تایپ کردن همانطور که او انجام داد. @ من متوجه شدم که مقاله شما رد شده بود @ K تایید کرد که این درست است. @ خوب، @ پروفسور هولز ادامه داد @ من فکر می کنم ما هر دو در مورد ماهیت مشکل توافق دارند. @ در واقع مطمئن بود که استاد اشاره به ؛ او می دانست که او در مورد مسیر تحقیق K تصمیم گرفته است، و تصور می کرد که این عجایب وحشیانه به اعتراضاتی بود که در آخرین جلسه آنها مطرح شده بود. او گلویش را به طریقی تفسیر کرد که موافقت کرد. @ اما میفهمم که هولز گفت: «همکاری شما با فرهین مولر موفقیت آمیزتر شده است.» K به دقت نظر خود را با دقت نگاه کرد، سعی کرد حدس بزند آیا او حیله گر بود، اما نمی توانست بگوید. او به تدریج موافقت کرد، تلاش کرد تا به عنوان یک تله، به عنوان غیرقانونی صدا کند. اما استاد به طور ناگهانی به تماشای او نگاه کرد و با صدای بلند گفت: او جلسه دیگری را فراموش کرده است. او گفت: \"او از اتاق به او محکوم کرد و به خانه باز گشت.\" من قبل از پایان هفته از گزارش پیشرفت قدردانی میکنم. \"او گفت:\" آنها در مقابل آسانسور ایستاده بودند. \" @ شما البته شنیدید که کاهش مالیات جدید ما را مجبور به بررسی اولویت های ما می کند. این به نظر می رسد مبهم به K آشنا، که با این حال فرض کرد که او یکی از ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب محاکمه


 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست
 کتاب رقابت کوهستانی
 کتاب مرثیه ای برای افتخار
 کتاب عقیق