انگار همه اهل یک قبیله جداییناپذیرند. همیشه فکر یک میهمان جدید شادیبخش است. یک نوزاد، یک لولهکش، چرخوفلک راضی است. از اینکه معشوق مادرش لولهکش است خوشش میآید. اگر ماهیگیر بود، اصلا نمیتوانست تحملش کند. چرخوفلک در حالی که به حرفهای مادرش گوش میدهد، کادوهایش را باز میکند. یک سه پایهی نقاشی، یک سری قلم مو، کتابی دربارهی یک نقاش هلندی به نام پیتر دوهوش. خیلی لوسش کردهاند. آقای لوسین میگوید: راستی حدس بزنید کی میخواد بیاد پیشمون؟ حدس نمیزنین. خانم کارل، بله، او خبرهایی دربارهی نقاشیهای چرخوفلک شنیده. خانم کارل برای قضاوت دربارهی هیچ موضوعی به سلیقهی خودش اکتفا نمیکند. او فقط به شایعه اهمیت میدهد. چرخوفلک یکی از دفاتر نقاشیاش را برای نقاش بزرگی فرستاده است. او هم بلافاصله به چرخوفلک جواب داده. تشویقش کرده و یک اثر امضا شده از خودش را به او اهدا کرده است. خانم کارل دیگر از دست چرخوفلک عصبانی نیست. مثل این که این کوچولو دیگه پیشبینی هم نمیکنه. خانم کارل دلش میخواهد نقاشیهای چرخوفلک را ببیند. همینطوری، برای خاطر دلش و بعد هم بدش نمیآید گوشه چشمی به اثر نقاش بزرگ بیندازد؛
خرید کتاب همه گرفتارند
جستجوی کتاب همه گرفتارند در گودریدز
معرفی کتاب همه گرفتارند از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب همه گرفتارند
خرید کتاب همه گرفتارند
جستجوی کتاب همه گرفتارند در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی